مردم آمریکا خواستار ممنوعیت کتابهای کودکان با مضامین همجنسبازی در کتابخانهها هستند.
در شرایطی اسفبار ۸۰ درصد قفسه چالشیترین کتابهای گروه سنی کودکان در کتابخانههای آمریکا را مضامین همجنسبازی تشکیل میدهد. فهرست سالانه کتابهای حاوی مضامین همجنسبازی ازجمله کتاب جورج» اثر الکس جینو» با موضوع دختر تراجنسی و کتاب مصوّر یک روز از زندگی مارلون باندو» نوشته جیل تویس» با موضوع یک خرگوش همجنسباز است.
به گزارش رومچه به نقل از فارس همجنسبازی حتی نزد غربیها ابتدا از کج رفتاری جنسی به بیماری روحی روانی و بعد به سرعت به عنوان یک گرایش ترویج شد. جدیدترین نتایج علمی و آزمایشگاهی دانشگاههای اروپا و آمریکا اعلام کردند که هیچ ژنی دارای خصوصیات و ویژگی گرایش به همجنس یافت نشده است. با این وجود غرب بهویژه آمریکا در مقیاسی نامتعادل به ترویج همجنسبازی میپردازد.
همجنسبازی حتی نزد غربیها ابتدا از کج رفتاری جنسی به بیماری روحی روانی و بعد به سرعت به عنوان یک گرایش ترویج شد
نامتعادل از این منظر که بسیاری مشکلات روحی روانی، جسمی حرکتی و انواع بیماریها در نوع بشر وجود دارد که برای هرکدام به نوبه و میزان گستردگی خود پژوهشها و حرکتهایی رو به جلو انجام میپذیرد، اما برای همجنسبازی بسیار فراتر از میزان گستردگیاش از سوی غرب بها پرداخت میشود.
برای نمونه کل همجنسبازان بریتانیا یک و نیم درصد جمعیت این کشور را شامل میشوند؛ در حالی که دیگر گروههای آماری به مراتب با سطح گستردگی بالاتری وجود دارند که شاید یک صدم اهمیت و پیگیری که برای همجنسبازان صورت میگیرد برای دیگر بخشها انجام نمیگیرد.
همین شرح ساده میتواند بر هدف تهاجم فرهنگی و ابزاری غرب از همجنسبازی صحه بگذارد؛ تا جایی که حتی خودِ همجنسبازها هم برای متولیان این امر اهمیت چندانی ندارند و بیشترین سرمایهگذاری در این بخش تنها به ترویج آن هدایت شده است. دنیای غرب بهویژه آمریکا از تمام ابزارها برای ترویج و قبحزدایی همجنسبازی بهره میبرد که سرآمد آنها را میتوان هالیوود قلمداد کرد.(
تلاش مردم ایالات متحده برای پاکسازی کتابخانههای عمومی از مضامین همجنسبازی گنجانده شده در کتُب گروه سنی کودکان تاکنون تنها منجر به حذف یک پنجم از این کتابهای چالش برانگیز شده است.
در این میان کتاب جورج» اثر الکس جینو» که در سال ۲۰۱۵ انتشار یافته تا کنون هرساله جزو ۱۰ عنوان چالشیترین کتابهای با موضوع همجنسبازی گروه سنی کودکان در فهرست انجمن کتابخانههای آمریکا به چشم میخورد. این انجمن هرساله فهرستی از چالشیترین کُتُب موجود در کتابخانههای عمومی، کتابخانههای مدارس و کتابخانههای مراکز آکادمیک و دانشگاهی منتشر میکند.
اعتراضات مربوط به کتاب، درباره کودک دختری که میداند پسر نیست»، استنادهای جنسی و تعارض با ساختار خانواده سنتی» را ذکر کرده، از این قرار است که عموم مردم آمریکا میگویند مدارس و کتابخانهها نباید کتابی در دسترس کودک قرار دهند که ذهن او را با این مسائل به چالش بکشد.
کتابهای دیگری که اعتراضاتی را به همراه داشتند شامل کتاب مصوّر و تانگوی سه نفره»، درباره دو پنگوئن نر همجنسباز است که برای تشکیل خانواده در یک باغ وحش یک تخم مرغ را به فرزند خواندگی میپذیرند و در برنامه تلویزیونی پرمخاطب امشبِ هفته قبل» با اجرای جان اُلیور که کتاب مصوّر یک روز از زندگی مارلون باندو» است که بسیاری از خوانندگان نگران احساس میکنند که این کتاب برای آلوده کردن اخلاق و سیرت خوانندهاش طراحی شده است. جالب اینکه کتاب و تانگوی سه نفره» اثر جیل تویس» نویسنده همین برنامه امشبِ هفته قبل» (Last Week Tonight) است.
کتاب مصوّر یک روز از زندگی مارلون باندو»، داستان یک خرگوش همجنسباز است که به فاصله کوتاهی قبل از انتشار کتاب و تانگوی سه نفره» منتشر شد، کتابی در گروه سنی کودک با موضوع خرگوشی متعلق به مایک پنس و نوشته دخترش شارلوت پنس است. پنس با ازدواج با هم جنس مخالف است و اُلیور به بینندگان برنامه خود گفت: هرچه فروش کتاب بیشتر باشد احتمالاً پنس را عصبانیتر خواهد کرد.
کتاب Beyond Magenta»(ماورای سرخ) نوشته سوزان کالین» که در آن نوجوانان در مورد تراجنسیتی صحبت میکنند از سوی مخالفان به دلیل تأثیر آن بر هر جوانی که آن را بخواند» مورد انتقاد قرار گرفت. تا جایی که کتاب مصوّر شاهزاده و شوالیه» که به ازدواج کاراکترهای اصلی میانجامد از سوی مخالفانی که خواستار ممنوعیت این کتاب بودند به عنوان تلاشی عمدی برای آموزش و تلقین کودکان» توصیف شده است.
نمودار سهم ناشران معروف جهانی در چاپ و انتشار کتابهای کودک با محتوای همجنسبازی از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ که به دهه ترویج و تثبیت مضامین همجنسبازی نشر شهرت دارد.
از ۱۰ عنوان فهرست سیاه کتابهای کودکان تنها دو عنوان دارای محتوای همجنسبازی نبودند: یکی شرگذشت ندیمه» اثر مارگارت اَتوود» که بهخاطر کفرگویی و مفاهیم جنسی و مبتذل و دیگری کتابهای هری پاتر» اثر جِیکِی رولینگ» که بهخاطر محتوای نفرین و جادو» و به دلیل وجود کاراکترهایی که از مستمسکهای نابکار و زشت» برای نیل به اهدافشان بهره میبرند.
نمودار درصد انتشار کُتُب دارای محتوای همجنسبازی ناشران جهانی از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳/ در این نمودار سایمون و شوستر» بیشترین و گروه کتاب دیزنی» کمترین مشارکت را دارا بوده اند.
انجمن کتابخانههای آمریکا خاطرنشان کرد که سال گذشته در تعداد کتابهایی که در طرح پاکسازی از کتابخانهها قرار گرفتند ۱۷ درصد افزایش را شاهد بودهایم که شامل ۳۷۷ مورد چالشی و ۵۶۶ عنوان کتاب هدف میشوند.
در بیانیهای مشترک، بیش از ۴۰ گروه موسوم به آزادی بیان از جمله ائتلاف ملی علیه سانسور و انجمن والدین محکوم کننده ترویج دگرباشی جنسی، فشار روزافزون خود را بر کتابخانهها و مدارس آمریکا را برای حذف کتابهای کودکان با مضمون همجنسبازی(LGBTQ) وارد کرده و آن را محکوم کردند.
نمودار میزان محتواهای جنسیتی در بازار نشر از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳/رنگ سرمه ای کاراکتر جنسیت مرد، رنگ بنفش، کاراکترهای چند جنسیتی، رنگ قرمز کاراکتر جنسیت زن، رنگ سبز کاراکتر تراجنسی(ترنس)، رنگ زرد، دیگر کاراکترها/
در بیانیهای مشترک، بیش از ۴۰ گروه موسوم به آزادی بیان از جمله ائتلاف ملی علیه سانسور و انجمن والدین محکوم کننده ترویج دگرباشی جنسی، فشار روزافزون خود را بر کتابخانهها و مدارس آمریکا را برای حذف کتابهای کودکان با مضمون همجنسبازی(LGBTQ)وارد کرده و آن را محکوم کردند.
معترضین به ترویج کتابهای همجنسبازی کودکان خاطرنشان کردند که در ۵ سال منتهی به ۲۰۱۵، زمانیکه ازدواج همجنسبازان در سراسر آمریکا قانونی شد، کتابهای همجنسبازی هیچگاه بیش از ۲۰ درصد از ۱۰ عنوان برتر انجمن کتابخانههای آمریکا»(ALA) را تشکیل نمیدادند. از سال ۲۰۱۵، آنها حداقل ۴۰ درصد از این لیست را به خود اختصاص دادند و امسال این نسبت ۸۰ درصد رسیده است!
در بیانیه آنها آمده است: وقتی داستانهای همجنسبازها به این شیوه مسکوت میماند، کودک و نوجوان همجنسباز از خانواده همجنسباز این پیام را میگیرد که داستانهایشان، زندگیشان، حس شرمآوری خود را ازدست میدهد.(به نوعی این قضیه با فرهنگسازی نادرست و هدفمند در آنها نهادینه شده و دیگر به عنوان یک موضوع ناشایست و شرمآور از آن یاد نمیکنند.)
در پایان این بیانه آمده: با این حال، خواندن داستانهایی که تجربیات آنها را تصدیق میکنند، بوسیله آن میتوانند خود و خانوادههای خود را بشناسند، احساس خود ارزشی را در خود تقویت کنند و به آنها کمک میکند تا بر تجربه و احساسات مرتبط با حاشیهنشینی اجتماعی غلبه کنند.
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، سبک زندگی، مهم ترین اخبار
علامه طباطبایی در خاطرهای نقل می کند، زمانی که شهید مطهری در جلسه درس حاضر میشدند، بنده از شوق و شعف، حالت رقص پیدا میکردم، به جهت اینکه میدانستم هر چه میگویم هدر نمیرود و محفوظ است.
به گزارش رومچه به نقل از فارس، استاد مطهری پس از عمری مجاهدت در راه خدا و تلاش خستگی ناپذیر در زمینه های فرهنگی، ی و مذهبی به دست جاهلترین و جنایت کارترین دشمنان اسلام به ملکوت اعلی پیوست.
او که معلم اخلاق، فلسفه، عرفان و مسائل اقتصادی بود در تمامی این زمینهها کارهای تحقیقاتی و بنیادی شایستهای انجام داده است. به همین مناسبت ۱۲ اردیبهشت، سالروز شهادت این معلم نمونه و اسوه تقوا در نظام جمهوری اسلامی ایران، به عنوان روز معلم نامگذاری شده است.
برای بزرگداشت این روز مصاحبه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی که در کتاب پارهای از خورشید، گفتهها و ناگفتههای استاد شهید مرتضی مطهری به گردآوری و تدوین حمیدرضا سیدناصری و امیررضا ستوده در آمده است، پرداختیم که در ادامه میخوانید:
*لطفا درباره دوران شاگردی استاد شهید مطهری نزد شما، توضیحاتی بفرمایید؟
علامه طباطبایی: سیودو سال قبل و پیش از شهادت شهید مطهری، من از تبریز به قم پناهنده شدم. اوضاع آنجا خراب بود، به این خاطر به قم آمدم. بعد بنا براین شد که در قم بمانم. تدریس درس فلسفه را شروع کردم غیر از بنده در قم، آقای (امام) خمینی بود که درس فلسفه داشتند و چند نفری از آقایان در درس ایشان شرکت میکردند. ایشان اسفار درس میدادند.
بعد آن آقایان، درس ایشان را ترک کردند و به حوزه درس ما منتقل شدند و شروع به تحصیل کردند. سالها این درس ادامه داشت. مخصوصاً مرحوم مطهری هوش فوقالعادهای داشت و حرف از او ضایع نمیشد.
حرفی که میگفتم، میگرفت و به مغزش میرسید. هر چه میگفتم، هدر نمیرفت و مطمئن بودم که نمیرود. وقتی او در جلسه درس حاضر میشدند، (این عبارت، عبارت خوبی نیست ولی مقصود را بیان میکند) بنده از شوق و شعف، حالت رقص پیدا میکردم، به جهت اینکه میدانستم هر چه میگویم هدر نمیرود و محفوظ است.
به همین ترتیب خود شهید مطهری مبدأ تحصیل دیگران شد و شروع به تألیف کتابها کرد و انصافاً هم کتابهایش خیلی عالی است.
*در زمانی که عدهای خواندن فلسفه را حرام میدانستند، عمده کارهای استاد مطهری فلسفی بود. علت علاقه فوقالعاده ایشان به فلسفه چه بود؟
او انسان برهانی بود و برهانی فکر میکرد و بدان علاقه داشت. از این جهت، او به حکمت علاقهمند شده بود و در این زمینه کارهایی هم کرد و خوب هم از عهده آن برآمد.
*استاد مطهری علاقه و دلبستگی خاصی به شما داشتند. شما نسبت به ایشان چه احساسی داشتید؟
در مقابل احساسات شهید مطهری من هم احساسات متقابل وعلاقه فوقالعادهای به ایشان داشتم به جهت خوش فکری و هوش سرشار و قلم بارز او.
خود فلسفه اسلامی که از دست علمای اسلام رد شده و به ما رسیده است، خالی از معنویت نیست، طوری است که خود به خود برای انسان متوجه، حالت معنویت میآورد و تقوا را تأیید میکند و توفیق میدهد و به هدایت میرساند. این فلسفهای است که از دست علمای اسلام در آمده است طبعاً ایشان هم مردی با تقوا بود، تقوایی که از فلسفه به دست آورده باشد تمام هم و نیرویش صرف فلسفه میشد و خوب بار آمده بود.
*وقتی که شهید مطهری درس را خدمت شما شروع کردند حدوداً در چه سنی بودند؟
در حدود بیست و پنج، بیست و شش سال داشتند. بعد، مباحثات و مقالاتی که در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم آمده، شروع کردیم و در آن مطالب هم یگانه کسی که از همه جهت مطمئن بودم که حرفم نزدش هدر نمیرود، ایشان بود. قدری که گذشت، نوشتن پاورقی و کتاب اصول فلسفه را شروع کردم و همان وقت اینها را نوشتند.
آن جلدهایی که منتشر شده از درک و فکر خوب ایشان حکایت دارد. جلد چهارم هم که باقی مانده، او نوشته و حاضر است. آن را آورد، بنده دیدم و به خودش برگرداندم و گفتم کتاب دیگری تألیف شده است.
در رساله قوه و فعل، آنقدر او شوق و شعف داشت که بنده را وادار کرد به تهران بروم و یک هفته در منزلش ماندم تا درباره آن رساله بحث کنیم زیرا مطالب آن برایش حل نشده بود. یک هفته تمام شب و روز با او سروکار داشتم و درباره همین رساله صحبت میکردیم.
اخیراً خودش صاحب نظر شده بود و نظر داشت، یعنی حکم میکرد. بهترین تعبیرش هم همین است که نظر داشت.
*ضرورتی که برای شرح اصول فلسفه» احساس کردهاید، چه بود؟
ضرورتش این بود که مجملات بود و مقالههای فشرده، و من میخواستم باز شود و مطلب روشن شود. کسی هم که میتوانست این کار را بر عهده بگیرد، مرحوم مطهری بود. او شروع به بهترین وجه هم از عهده بر آمد. به همین دلیل بود که من دو دستی کار را به او می دادم. خدا ان شاء الله بیامرزدش.
*در لحظه شنیدن خبر شهادت استاد مطهری چه احساسی به شما دست داد؟
دیگر اینها غیر قابل وصف است. حقیقتاً بعد از فوت او تأثر من، تأثر در مرگ یکی از عزیزان است. از دست رفتن او ضایعهای بود. خداوند کسانی را که این طور جنایات را جایز میشمارند، نابود کند.
*لطفا درباره روابط معنوی ایشان با شما.
خواهش میکنم. راجع به معنویت و روابط معنوی که با او داشتم و مطالبی که تأثرآور بود و بنده از آنها روحاً متأثر شدم، نپرسید. به جهت اینکه من دوام ذکر و بیان آن را ندارم.
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، سبک زندگی، مهم ترین اخبار
به گزارش رومچه به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت خدیجه کبری (س) همسر گرامی پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد (ص) و مادر حضرت فاطمه زهرا (س) است. حضرت خدیجه (س) از قبیله قریش بود. پدرش خُوَیلد بن اسد و مادرش فاطمه بنت زائده است که هر دو از اصیلترین خاندانهای عرب در حجاز بودند. خدیجه کبری (س) چند سال (حدود 15 سال) قبل از عام الفیل و 68 سال پیش از هجرت پیامبر (ص)، در مکه مکرمه به دنیا آمد.
آن حضرت پیش از ظهور اسلام از ن برجسته قریش محسوب میشد و به او طاهره»، مبارکه» و بانوی عاقل» میگفتند که نشان دهنده جایگاه بالای او در میان مردم است. حضرت خدیجه کبری (س) حدود 25 سال در خانه پیامبر اسلام (س) و به عنوان همسر ایشان زندگی کرد و سرانجام در سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت، در سن 65 سالگی بیمار شد و از دنیا رفت.
حجت الاسلام محمد امین دریاپیما سخنران و کارشناس مذهبی، گفت: سخن در مورد حضرت خدیجه کبری (س) بیان یک دنیا عظمت، بزرگی، اخلاص، پایداری و مقاومت در راه حق است. شخصیتی که اسلام به راستی وامدار فداکاریها و ایثار اوست و به همین دلیل حق بزرگی به گردن یکایک مسلمین دارد. حضرت خدیجه (س) بانویی است که در سختترین دوران حامی و تکیه گاه پیامبر اکرم (س) بوده و لذا پیغمبر اکرم (س) تا آخرین لحظات حیات دنیایی خود قدردان مجاهدت و خدمات آن بانوی گرامی بود؛ تا جایی که یکی از همسران پیامبر (ص) نقل میکند رسول خدا (ص) از منزل خارج نمیشدند مگر اینکه خدیجه کبری (س) را به نیکی یاد میکردند. وقتی یکی از همسران رسول خدا به حضرت معترض شدند، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: به خدا قسم بهتر از او خدا به من نداده؛ زیرا به من ایمان آورد، هنگامی که که مردم کافر بودند. مرا تایید کرد، هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند و در اموال خود با من مواسات کرد، زمانی که مردم مرا محروم کردند و از او فرزندی خداوند روزی من کرد که از ن دیگر محرومم و آن فرزند وجود مقدس حضرت زهرا (س) است.»
هزینه با جان و مال در راه خدا؛ ویژگی بارز حضرت خدیجه کبری (س)
وی ادامه داد: وجود مقدس حضرت خدیجه (س) تجلی انسان کامل و الگوی فراروی همه انسانها است که چند نکته پیرامون این بانوی جلیل القدر خدمتتان بیان کنم؛ در روایتی از رسول گرامی اسلام نقل میکنند که ایشان فرمودند: من مات علی حب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مات شهیدا» هر کس بر دوستی آل محمّد بمیرد، شهید از دنیا رفته و طبق این روایت شریفه حضرت خدیجه (س) دارای مقام شهادت هستند و چقدرخوب است در تقویمها و جامعه اسلامی از روز درگذشت این بانوی بزرگوار به عنوان شهادت یاد شود. نکته قابل توجه دیگر اینکه حضرت خدیجه (س) مظهر جود، سخاوت و بخشندگی هستند تا جایی که تمام ثروت خود را در راه نشر معارف اسلامی و کمک به مسلمین خرج کردند؛ شایسته است از مواسات و ایثار این بانوی بزرگوار الگو بگیریم؛ خصوصاً در شرایط فعلی که بیش از پیش نیازمند یاری و همدلی در جامعه هستیم.
این کارشناس مذهبی در مورد استفاده صحیح از ثروت در تبلیغ و کمک به دین افزود: با مطالعه سیره حضرات معصومین (ع) و حضرت خدیجه (س) متوجه اهمیت تولید ثروت و ارزش آفرینی میشویم؛ در سالی که از سوی مقام معظم رهبری سال جهش تولید نام گرفته، باید نگاه ویژهای به این مقوله داشته باشیم، اما نکته مهمتر توجه به این نکته است که ثروت و دارایی وسیله است نه هدف. در ایام ماه مبارک رمضان هستیم ماه روی گرداندن از تعلقات دنیوی و توجه به معنویت. حضرت خدیجه (س) تجلی بی تعلقی به زرق و برق دنیا هستند که همه ثروت فراوانی که با تلاش وافر به دست آوردند را در راه تعالی جامعه اسلامی و نشر معارف الهی صرف کردند
نخستین زن مسلمان
حجت الاسلام دریاپیما گفت: علاقه رسول اسلام (ص) به حضرت خدیجه (س) برآمده از فضایل اخلاقی، ایمانی و عقیده خالص آن بانوی بزرگوار است، زیرا او اولین زنی بود که به رسول اسلام (س) ایمان آورد، بانویی با کمالات که امام باقر (ع) درباره شان فرمودند: پیغمبر اسلام در بازگشت از سفر معراج به جبرئیل فرمودند که جبرئیل حاجتی داری؟ عرض کرد: ای رسول خدا (ص) از طرف خداوند و من (جبرئیل) به خدیجه (س) سلام برسان.
حضرت خدیجه (س) مصداق صبر و آرامش بخشی
این کارشناس مذهبی در پایان بیان کرد: یکی از بارزترین صفات حضرت خدیجه (س) صبر در برابر شدائد و ناملایمتهاست؛ اشراف زادهای که همواره در ناز و نعمت بوده، اما وقتی متوجه نور الهی رسول اسلام میشود به رسول خدا از عمق وجود ایمان میآورد و همه سختیها را به جان میخرد و بعد از ازدواج با پیغمبر (ص) مورد غضب ن مکه قرار میگیرد؛ تا جایی که در هنگام وضع حمل هیچکدام از ن مکه به کمک ایشان نرفتند، اما به فضل الهی چهار بانوی بهشتی به کمک حضرت خدیجه کبری (س) آمدند. از دیگر رشادتهای حضرت خدیجه (س) میتوان به تحمل سختی در بیش از هزار شبانه روز گرسنگی و تشنگی در شعب ابی طالب اشاره کرد؛ ایشان حتی قدمی از حمایت رسول گرامی اسلام عقب نرفتند بلکه همواره پناهگاه و آرامش دهنده وجود ایشان بودند. به همین دلایل خداوند مادری حضرت زهرا (س) را نصیب ایشان کرد. عظمت حضرت خدیجه (س) به حدی است که رسول خدا (ص) خطاب به دخترشان حضرت فاطمه (س) فرمودند: إِنَّ بَطْنَ أُمِّکِ کَانَ لِلْإِمَامَةِ وِعَاء: به راستی که وجود مادرت به عنوان جایگاه نورهای امامت برگزیده شده است.
منبع : باشگاه خبرنگاران
پا نوشت : باشگاه خبرنگاران جوان ، آخرین اخبار، سبک زندگی، اخبار روز
سهیل اسعد مُبلغ اسلام در برنامه عصر رمضان» از تجربه فعالیتهای خود در خارج از کشور گفت.
به گزارش وب سایت رومچه به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان همزمان با ماه مبارک رمضان، باشگاه خبرنگاران جوان برنامهای گفتوگو محور با نام عصر رمضان» تدارک دیده است که به موضوعات روز فرهنگ و هنر میپردازد و میکوشد به شفافیت فضای فرهنگی، هنری و مذهبی کشور کمک کند و ابهامات موجود در ذهن مخاطبان در حوزههای مختلف را با حضور یک مهمان شاخص مرتبط با آن حوزه، به صورت صریح در حدود ۳۰ دقیقه بررسی کند.
شما از ابتدا مسلمان بودید یا با یک اتفاق مسلمان شدید؟
من مسلمان بودم و پدر و مادرم از شیعیان لبنان هستند. البته مسلمان بودنِ ما، بُعد نظری داشت تا عملی؛ ما در مدارس مسیحی تربیت و در محیطی غیر اسلامی بزرگ شدیم و اطلاعاتی که از اسلام داشتیم، خیلی مختصر بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خانواده ما دچار تحول شد. خواهرم با یک طلبه ازدواج کرد و به ایران آمد. این اتفاقات در گرایش بیشتر من به اسلام تاثیر داشت.
آیا فرزندانتان به تفکر شما رسیده اند؟ دوست دارید مسیر شما را انتخاب کنند و مُبلغ شوند؟
من سعی کردم فضای خانواده ما اسلامی باشد. همه بچههای من متولد قم هستند و در جامعه اسلامی و مدارس اسلامی رشد کرده اند. همین موضوع برای من کافی است و من اصراری به مُبلغ شدن فرزندانم ندارم.
شما سالهای زیادی است که به ایران آمده اید. فضای ایران چگونه است؟
نمیشود گفت ایران بهشت یا جهنم است. هیچ کشوری صد درصد خوب یا بد نیست. همه چیز نسبی است اما کسی که دنبال اهداف خاصی است و تربیت بچه ها، سلامتی، امنیت، معنویت و اخلاق برایش مهم است، به کشوری مانند ایران گرایش پیدا میکند. من شخصا ایران را خیلی قبول دارم.
چه چیز باعث میشود که جوانانِ غیر مسلمان در غرب، به سمت اسلام بیایند؟
آزادیِ غرب، نمیتواند تمامی خلاهای انسان را پر کند. آزادی در غرب، خسته کننده و آزار دهنده است. در فضای آزادی کامل، اخلاق نسبی است. مثلا عفت در ایران همیشه ارزش است، اما در غرب میگویند میتواند خوب باشد میتواند خوب نباشد. آزادی در غرب فقط برای رشد مادی انسان است. هیچ وقت در غرب نمیتوانید، مدعی شوید این آزادی باعث رشد معنوی میشود.
خاطره جذابی از مسلمان شدن شخصی دارید؟
شخصی در پرو ملحد و از انقلابیون سرخپوست بود و زمینههای کمونیستی و ضد دینی داشت. من با ایشان ملاقات کردم و درباره امام خمینی (ره) گفتوگو کردیم. وقتی گفت میخواهم با امام خمینی (ره) و تفکرش آشنا شوم، گفتم اگر میخواهی در این باره صحبت کنیم، باید پس از ایمان به تفکرات امام خمینی (ره) ریشه تفکرات ایشان یعنی اهل بیت (ع) را بپذیری. بعد از چند وقت که مجدد به پرو رفتم، ایشان من را به منطقه خود دعوت کرد و من برای برخی از نزدیکان او سخنرانی کردم. سپس این شخص به همراه همسرش شیعه شدند.
شما به کشورهای مختلف سفر کرده اید. مردمِ کدام کشورها بیش از بقیه مشتاق بودند، به اسلام گرایش پیدا کنند؟
مردم کشورهای آمریکای لاتین شامل کشورهای محروم و فقیر مانند بولیوی و پرو، برای گرایش به اسلام مستعدتر هستند. کشورهایی که به لحاظ مادی گرایی پیشرفت نکردهاند، فطرتشان پاکتر و ظرفیتشان بیشتر است. در اروپا مردم غرق در ماده هستند و وقتی شما حرفی میزنید، به قلبشان نفوذ نمیکند.
کدام یک از امامان مردم را برای گرایش به اسلام جذب میکنند؟
طبق تجربهای که داشتیم امام علی (ع) و امام حسین (ع) خیلی باعث جذب غیر مسلمانان میشوند. خانمها به حضرت فاطمه زهرا (س) گرایش دارند و سردمدار همه این بزرگان هم رسول خدا (ص) هستند.
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، اخبار ایران، اخبار جهان ، سبک زندگی، اخبار
به گواهی افرادی که در دهه 1340 با سازمان در ارتباط بودند، تفاوت در ویژگیهاى روحى و خصلتى بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق(منافقین) محمد حنیفنژاد و سعید محسن، از عوامل مهم گسترش سازمان و توفیق در عضوگیرى بود.
به گزارش وب سایت رومچه به نقل از فارس سعید محسن از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۱۸ در یک خانواده مذهبی در زنجان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همانجا به پایان رساند؛ سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۴۲ از دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشته تأسیسات فارغالتحصیل شد.وی افزود: مرکزیت زله در نقطه امامزاده هاشم و منطقه مشاء دماوند است و در آبسرد، کیلان، گیلاوند و رودهن بیشتر از سایر نقاط استان تهران احساس شده است.
او به خاطر فعالیتهای ی دو بار به زندان افتاد: بار اول ۱۴ آذر ۱۳۴۰ به جرم پخش تراکت و شرکت در گردهمایی جبهه ملی بازداشت شد و بار دوم شب اول بهمن ۱۳۴۰ که فردای آن پلیس به دانشگاه حمله کرد، بهعنوان عضو کمیته دانشجویان نهضت آزادی همراه چند نفر دیگر دستگیر و بعد از مدتی آزاد شد. [۱]
سعید محسن با شخصیتهایی مانند آیتالله طالقانی و مهندس بازرگان و دکتر سحابی در ارتباط بود. این ارتباط حاکی از تلاش او برای بریدن از فضای سنتی حاکم بر خانوادهاش بود.
پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، او به سربازی میرود. بعد از ۱۸ ماه خدمت با تأکید خودش به جهرم اعزام میشود و در آنجا سعی میکند با طبقات و گروههای اجتماعی مختلف ارتباط برقرار کند. پس از بازگشت به تهران سعی میکند تا با بقایای نهضت آزادی ارتباط برقرار کند، ولی شرایط بهگونهای پیش میرود که احساس میکند باید کار جدیدی انجام دهد.
ابتدا در کارخانه ارج و سپس در کارخانه پروفیل سپنتا مشغول به کار میشود، اما به دلیل اختلاف با مدیران بر سر مسائل کارگری و علاقه بهوقت گذاشتن برای امور ی از آنجا بیرون آمده و در وزارت کشور استخدام میشود. او تصدی تأسیسات این وزارتخانه را عهدهدار میشود. [۲]
سعید محسن که از دوران دانشجویی با محمد حنیفنژاد، دوست بود، بعد از سرکوبی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ایجاد اختناق در کشور سلسله گفتوگوهایی را با او و عبدالرضا نیکبین آغاز میکند که در نهایت منجر به این جمعبندی میشود که یگانه راه مقابله با رژیم پهلوی، مبارزه مسلحانه است.
بر این اساس، این سه نفر در سال ۱۳۴۴ سازمانی را بنا میگذارند که بعدها به سازمان مجاهدین خلق معروف میشود. وی در سال ۱۳۴۹ در پایگاههای الفتح فلسطین آموزش چریکی فرا میگیرد و مخفیانه با مقادیری اسلحه به ایران بازمیگردد. [۳]
به دنبال بنیانگذاری سازمان، سعید محسن و حنیفنژاد به برگزاری کلاسهای آموزشی در تهران اقدام میکنند. به توصیه آنها و از طریق مسئولان انجمن اسلامی و یا نهضت آزادی دانشگاه، افراد قابلاطمینان و نسبتا متعهد ی و مذهبی در این کلاسها شرکت میکردند. حسین از اعضای اولیه سازمان با اشاره به راهیابی مارکسیسم به سازمان در خصوص منابع تدوین هویت سازمان میگوید: عموما کتابهای مورد مطالعه راه طیشده»، خدا در اجتماع»، عشق و پرستش»، مسئله وحی»، اسلام مکتب مبارزه و مولد» (مهندس بازرگان)، آیا انسان زاده میمون است؟» (دکتر محمود بهزاد)، انسان و کهکشان» (جان نفر)، پیدایش حیات» (او پارین)، علم به کجا کی رود؟» (ماکس بلانک) چهار مقاله فلسفی» (مائو)، اصول فلسفه» (ژرژ ولیستر)، ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی» (استالین) بود». [۴]
مروری بر منابع سازمان مجاهدین نشان میدهد که بخش قابل توجهی از این منابع برگرفته از مارکسیسم بودهاند. انتخاب مارکسیسم بهعنوان علم مبارزه را میتوان مهمترین دلیل این مسئله عنوان کرد.
در آن زمان سعید محسن از این مسئله دفاع میکرد و در این خصوص گفته بود: ما با مارکسیستها بحث میکنیم؛ طوری که طرف در وهله اول فکر میکند ما مارکسیست هستیم، اما وقت نماز که بلند میشویم و نماز میخوانیم، آنوقت است که بهاشتباه خود پی میبرند. ما مارکسیسم را چنان یاد گرفتهایم که مثل خود کمونیستها و یا حتی بهتر از خودشان از آن آگاهی داریم». [۵]
تأثیرپذیری سعید محسن از منابع مارکسیستی و گرایش به التقاط سبب شد در جزوات مبارزاتی که او برای سازمان مجاهدین خلق نوشته است، بهوضوح مفاهیم و واژههای کمونیستی در کنار مفاهیم اسلامی قرار گیرد. برای مثال او در جزوه استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما»، استثمار را تصاحب ارزش اضافی افراد توسط دیگری تعریف و میگوید ارزش اضافی همیشه چند برابر عایدی کارگران است.
سعید محسن در این جزوه، تصاحب ارزش اضافی را که دیگران تولید کردهاند از مصادیق استثمار دانسته و برای تأیید این استدلال به آیات قرآن اشاره میکند؛ بهعنوانمثال به سوره مطففین اشاره و آن را نفی استثمار انسان از انسان تفسیر میکند.
به عقیده او این سوره، سرنوشت استثمارگران را که شامل افرادی هستند که ارزش اضافی کارگران را تصاحب میکنند، بهخوبی ترسیم کرده است. همچنین او به آیات دیگری نظیر ۲۲ سوره زخرف و ۷ سوره برای تأیید این استدلال خود اشاره و همه را نفی استثمار تعبیر کرده است. [۶]
گرایشهای مارکسیستی در تعریفی که سعید محسن از مبارزه ارائه میکرد بهوضوح دیده میشود؛ برای مثال او میگوید: وقتی فردی با هزینه مالیاتی که از اقشار کارگر جامعه اخذ میشودT وارد دانشگاه شده و پزشکی میخواندT اگر بعد از اتمام تحصیل سرمایهای را که بهوسیله درس خواندن به دست آورده در خدمت نظامی قرار دهد که در حال استثمار کارگران است او به آنها خیانت کرده است». [۷]
از دیگر فعالیتهای سعید محسن در سازمان میتوان به نقش پررنگ او در کادرسازی اشاره کرد. او برای کادرسازی یک تئوری چهار مادهای داشت: ۱. تبدیل کمیت محدود به کیفیت نیرومند: باید گسترش را در خمیرمایه نیروها ذخیره کنیم و نیروها همهجانبه شوند؛ ۲. بالا بردن دانش ی افراد؛ ۳. اصل تخصص در عضوگیری؛ ۴. بهرهگیری از عامل زمان و انرژی بهمثابه دو عامل حیاتی. [۸]
با اینحال نیاز سازمان به ورود نیروهای جدید و اولویت دادن به مبارزه در انتخاب افراد، سبب شد تا افرادی بهمرور وارد سازمان مجاهدین شوند که بهشدت دچار ضعف در آموزههای دینی بودند.
سعید محسن این مسئله را در زندان تأیید کرده و گفته است: ما وقتی عضوگیری میکردیم، ملاکمان برای عضوگیری آزاد بودن وقت بود و به سراغ دانشجویانی میرفتیم که وقت آزاد داشته باشند. وقتی دانشجویان در برابر کادر سازمان قرار میگرفتند، دچار خودکمبینی میشدند و فکر میکردند که اسلام را از ما میگیرند؛ بنابراین انتقادشان نسبت به بنیانگذاران و مسئولان محو شد و یا اصلا انتقادی نمیکردند». [۹] کمتوجهی در جذب افراد سبب شد تا بهمرور افرادی که تمایلات مارکسیستی بیشتری داشتند، وارد سازمان شوند. برای مثال تقی شهرام عنوان کرده است که سعید محسن مسئول آموزش او در سازمان بوده و معلومات سعید محسن، او را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است. [۱۰]
هرچند سعید محسن در دوران زندان از سازمان به دلیل روحیه استبدادی انتقاد میکند؛ با اینحال به گواهی افرادی که در دهه ۱۳۴۰ با سازمان در ارتباط بودند، تفاوت در ویژگیهاى روحى و خصلتى حنیفنژاد و محسن، از عوامل مهم گسترش سازمان و توفیق در عضوگیرى بود.
اقتدار و انضباط در حنیفنژاد از یکسو و قدرت تحلیل، عاطفه و جاذبه فردى و روحیه همکارى در سعید محسن از سوى دیگر، هریک دیگرى را تکمیل مىکرد.
محسن اگر از نظر قدرت فکرى و خلاقیت در حد محمد حنیفنژاد نبود، در مقایسه با او، به دلیل هوش و حافظه و استعدادى که داشت، از انباشت ذهنى وسیعى در زمینههاى مختلف مذهبى و ى و اجتماعى برخوردار بود. محسن همچنین، برخلاف حنیفنژاد، از قدرت بیان بسیار خوبى برخوردار بود. [۱۱]
با اینحال باید در نظر گرفت با تمام تفاوتهای شخصیت حنیفنژاد و محسن، هر دو در سال ۱۳۵۰ روی مسئله ورود سازمان به فاز مسلحانه اجماع داشتند. این مسئله سبب شد تا سازمان بهصورت شتابزده تلاش برای ورود به فاز نظامی را شدت بخشد. با اینحال، لو رفتن سازمان به دستگیری بسیاری از کادرها و از جمله سعید محسن در سال ۱۳۵۰ منجر شد. او در ۴ خرداد ۱۳۵۱، همراه سایر بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان اعدام شد.
منابع
۱. به کوشش جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای ی، ۱۳۸۵، ص ۲۸۴.
۲. همان، ص ۲۸۵.
۳. مهدی حقبین، از مجاهدین خلق تا منافقین (سیر تاریخی سازمان مجاهدین خلق از آغاز تاکنون)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۲، ص ۲۵.
۴. حسین ، سازمان مجاهدین خلق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۰، ص ۴۳.
۵. عباس علیقلی طایفه، نهضت آزادی از تأسیس تا انشعاب، تهران، انتشارات صمدیه، ۱۳۹۵، ص ۱۱۶.
۶. سعید محسن، استثمار از دیدگاه ایدئولوژی اسلامی ما، آمریکا، گروه هوادار انجمن دانشجویان مسلمان، ۱۳۵۸، صص۲ و ۱۲-۱۴.
۷. همان، ص ۵.
۸. http://hodasaber.net/index.php/others-ideas/binesh-ravesh-manesh/۸۴-۳-hampeyman-e-eshgh-intro
۹. رضا هدی صابر، سه همپیمان عشق: روایتی از بینش، روش و منش حنیفنژاد، سعید محسن، بدیع زادگان، تهران، صمدیه، ۱۳۸۶، ص ۶۷۸؛
۱۰. احمدرضا کریمی، تقی شهرام به روایت اسناد، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۸، ص ۲۱.
۱۱. اعدام چهار جوان قبل از ورود رئیسجمهور آمریکا؛ قابل بازیابی در: www.mashreghnews.ir
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، اخبار ایران، اخبار جهان ، سبک زندگی، اخبار
مدیرکل مدیریت بحران استان تهران با اعلام اینکه تمام مصدومان زله ترخیص شدهاند، گفت: بر اساس آخرین اعلام بر اثر زله دماوند ۲ نفر کشته و ۲۳ تن مصدوم شدند.
به گزارش وب سایت رومچه به نقل از فارس منصور درجاتی مدیرکل مدیریت بحران استان تهران در گفتوگو با خبرنگار فارس درباره جدیدترین آمار زله دماوند اظهارداشت: بر اثر وقوع زله در استان تهران تاکنون دو کشته (یک مرد ۶٠ ساله حین فرار بر اثر تروما از ناحیه سر و یک زن ۲۱ ساله بر اثر ایست قلبی) و ۲۳ مصدوم گزارش شده است که ۱۲ تن مصدومیت جدی نداشتند و ۱۱ نفر مصدوم ناشی از ترس یا فرار در محل و یا پس از اعزام به مراکز درمانی ترخیص شدهاند و هماکنون هیچ کدام از مصدومان بستری نیستند.
وی افزود: مرکزیت زله در نقطه امامزاده هاشم و منطقه مشاء دماوند است و در آبسرد، کیلان، گیلاوند و رودهن بیشتر از سایر نقاط استان تهران احساس شده است.
مدیرکل مدیریت بحران استان تهران با تکذیب خبر منتشر شده مبنی بر ریزش سدخاکی وادان» تشریح کرد: در این روستا سدی وجود ندارد و سد خاکی کشاورزی رستم آباد» نیز آسیب ندیده است.
درجاتی تأکید کرد: از زمان وقوع کرونا تمامی نیروهای استان در آماده باش هستند و با وقوع زله نیز ستاد بحران دماوند تشکیل شد و تاکنون ارزیابی نیروهای امدادی نشان میدهد زمین لرزه خسارت محسوسی در پی نداشته است.
وی در پایان با اشاره به اینکه تمامی نیروهای خدماترسان و امدادی تا ۴۸ ساعت آینده در آماده باش هستند، گفت: تاکنون زله ۲۰ پسلرزه داشته است که کمترین مقدار ۲.۱ و بیشترین ۳.۹ در مقیاس ریشتر ثبت شده است.
مدیرکل مدیریت بحران استان تهران با توصیع به اینکه مردم با آرامش به خانههایشان باز گردند، تصریح کرد: با دستور استاندار تهران فعالیت بوستانهای استان تهران که با محدویتهای فاصله گذاری اجتماعی به روی مردم بسته بود، به روی مردم باز است.
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، اخبار ایران، اخبار جهان ، سبک زندگی، اخبار
یک مقام مسئول در معاونت علمی گفت: تاکنون بیش از ۱۴۰۰ نفر از محققان و متخصصان ایرانی دانشگاههای برتر دنیا (اکثریت از کشورهای امریکا، کانادا و کشورهای اروپایی) هماکنون به کشور بازگشتهاند.
به گزارش وب سایت رومچه به نقل از خبرگزاری مهر سید علی حسینی، معاون روابط علمی و سرمایه انسانی مرکز تعاملات بینالملل معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در گفتگو اظهار داشت: برنامه همکاری با متخصصان و کارآفرینان ایرانی خارج از کشور از سال ۱۳۹۴ با هدف ایجاد ساز و کاری جهت بهرهمندی از دانش و تجارب ارزشمند محققان و متخصصان ایرانی خارج از کشور در قالب برنامههایی همچون پسادکتری، فرصت مطالعاتی، اساتید مدعو و معین، تاسیس شرکت فناور و برگزاری سخنرانی و کارگاه تخصصی، پروژه تخصصی جایگزین خدمت سربازی با تاکید بر مدل چرخش مغزها طراحی و اجرایی شده است.
وی افزود: مخاطبان این طرح شامل دانش آموختگان دوره دکترا از یکی از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا، اساتید یکی از ۲۰۰ دانشگاه برتر دنیا و متخصصان و کارآفرینان فعال در یکی از موسسات شاخص علمی و فناوری یا شرکتهای دانشبنیان خارجی است.
به گفته حسینی، این برنامه توانسته است در ۴ سال گذشته پل ارتباطی میان متخصصان و دانشمندان ایرانی خارج از کشور با بیش از ۱۰۰ مرکز علمی و فناوری منتخب داخلی در کمترین زمان ممکن ایجاد و آنها را با ظرفیتهای موجود در حوزههای مختلف علمی و فناوری آشنا کند.
وی عنوان کرد: همچنین نحوه همکاری با مراکز مذکور را پیش از ورود متخصصان و دانشمندان ایرانی به کشور با هدف فراهم کردن شرایط انتقال مهارتها، روشها و قابلیتهای خدماتی نوین به کشور تعریف کند.
مشارکت ۷ هزار متخصص ایرانی خارج از کشور
وی در خصوص نتایج و خروجیهای برنامههای مرکز تعاملات بینالمللی طی این سالها گفت: تجربه موفق این برنامه در شکل شکلگیری زیرساختی مناسب و سریع جهت استفاده از ظرفیت و توان علمی و فناوری متخصصان ایرانی در حوزههای مختلف تخصصی منجر به مشارکت بیش از ۷۰۰۰ نفر از متخصصان و محققان ایرانی خارج از کشور در این برنامه شده است.
بازگشت بیش از هزار و ۴۰۰ متخصص مقیم خارج به کشور
معاون روابط علمی و سرمایه انسانی مرکز تعاملات بینالمللی ادامه داد: بیش از ۱۴۰۰ نفر از محققان و متخصصان ایرانی دانشگاههای برتر دنیا (اکثریت از کشورهای امریکا، کانادا و کشورهای اروپایی) هماکنون به کشور بازگشتهاند که ۱۹ درصد آنها فارغالتحصیل ۲۰ دانشگاه برتر دنیا (همچون امآیتی، استنفورد، کمبریج، هاروارد، برکلی، ایلینوی، امپریال کالج، پرینستون، میشیگان، ملی سنگاپور، ای پی اف ال سوئیس و …) هستند.
وی بیان کرد: حدود ۷۹ درصد این افراد تجربه زندگی بیش از ۵ سال را در خارج از ایران داشتهاند که نشاندهنده سطح بالای کیفی و ارزش بالای یکایک آنهاست.
حسینی تاکید کرد: همچنین تاکنون ۹۳ استارتآپ در حوزههای مختلف تخصصی توسط این افراد ایجاد شده که زمینه اشتغال تخصصی مستقیم برای بیش از ۵۰۰۰ نفر از بهترین متخصصان و فارغالتحصیلان داخلی را فراهم کرده است.
جذب متخصصان ایرانی خارجی در دانشگاهها
وی عنوان کرد: تا کنون بیش از ۴۰۰ نفر از محققان بازگشته به کشور در قابل برنامه مذکور جذب هیئت علمی دانشگاههای تراز اول داخلی شده که این امر در بالا رفتن سطح کیفی فعالیتهای پژوهشی، آموزشی و بینالمللی دانشگاهها تاثیر شایانی داشته است.
منبع : مهر
پا نوشت : خبرگزاری مهر ، آخرین اخبار، اخبار ایران، اخبار جهان ، سبک زندگی، اخبار
بُرساق» و دستور قاضی» از شیرینی های لذیذ و اصیل منطقه ایوانکی است که بسیار ساده و با مواد اندک تهیه می شود و می تواند در ماه رمضان جایگزین خوبی برای زولبیا و بامیه باشد.
میراث غذایی در ایران مثل گرههای یک فرش زربافت ابریشمی است، نمیتوانید بگویید که خوزستان بهترین است یا سیستان و بلوچستان بدترین، هر جایی در ایران فرهنگ، غذا و سوغات مخصوص خود را دارد، هرچند تاکنون گام های زیادی برای به رخ کشیدن میراث غذایی ایران برداشته شده اما هنوز فرهنگ غذایی، سوغات، شیرینی ها و به طور کلی میراث غذایی در بسیاری از شهرهای ایران ناشناخته باقی مانده است.
خیلی اشتباه است اگر فکر کنیم که تمام جذابیت سفر به بازدید از جاذبه های تاریخی وفرهنگی محدود می شود، درست است که باید در طول سفر از جاده لذت برد و از معاشرت با مردم محلی و تماشای فرهنگ و آداب و رسوم آن ها و خرید سوغاتی و یادگاری غافل نشد اما امتحان کردن غذاهای محلی به تنهایی می تواند هدف یک سفر باشد.
ژاپن در سال 2012 غذایی به نام واشوکو» را به فهرست میراث فرهنگی جهان در یونسکو پیشنهاد داد و استدلال خود را درباره این پیشنهاد چنین عنوان کرد که خوراک و پخت و پز ژاپنی در انطباق با محیط طبیعی بوده و همیشه با احترام به طبیعت توسعه یافته است اما در این میان میراث غذایی استان های مختلف ایران با وجود تنوع بسیار بالا و منحصر به فرد بودن بسیاری از غذاها و شیرینی ها، نه تنها در یونسکو پذیرفته نشده بلکه حتی هنوز در رستوران ها و شیرینی فروشی های داخلی هم حضور محسوسی ندارد.
تجربه ته چین گرمساری» در ماه رمضان
یکی از جاهایی که نه تنها میراث غذایی آن، بلکه جاذبه های تاریخی و فرهنگی اش نادیده گرفته شده و چندان به آن پرداخته نمی شود، گرمسار» است.
منطقه ای در غرب استان سمنان و 95 کیلومتری تهران که به خربزههای شیرین و صاداراتی، محصولات لبنی خالص، انار و رب انارش معروف است و گلیم بافی اش هم طرفداران زیادی در بازارهای جهانی دارد و به دلیل جاذبه های زیادی همچون کوه اژدها، کویر ریگ جن، قله کلرز، تونل نمکی گرمسار، امامزاده سلطان شاه نظر و کاروانسرای قصر بهرام گردشگران زیادی را به سمت خود می کشاند.
در رژیم غذایی مردم گرمسار، غذایی سنتی و محلی تهیه و طبخ میشود که به تهچین (ترچین) گوشت گرمسار شهرت یافته، در واقع این غذا نوعی چلو گوشت بومی با طعمی لذیذ و شگفتانگیز است که شیوه طبخ متفاوتی دارد و شما می توانید در این روزها که در خانه ماندهاید و ماه مبارک رمضان هم از راه رسیده سحر یا افطار، خودتان را به یک غذای محلی و بومی دعوت کنید و مهمان طعم ها و رنگ ها در این غذا شوید.
برای تهیه این غذا گوشت سردست گوسفند را به صورت تکه های بزرگ برش داده و در ظرفی بزرگ با پیاز خورد شده، گوجه فرنگی، سیب زمینی حلقه شده و ادویه هایی همچون دارچین، نمک، فلفل، زردچوبه، هل و گرد غوره فراوان به همراه نصف لیوان روغن مخلوط می کنند.
به برنج در حال جوش به مقدار دلخواه رشته پلویی اضافه می کنند، ته قابلمه را روغن و زعفران زده و سیب زمینی می چینند و سپس یک سوم برنج و رشته را ریخته و تمام مواد را روی برنج می چینند، دوباره باقی برنج را اضافه کرده و روی آن زعفران می ریزند و به روش دم، برنج را طبخ می کنند.
در همسایگی گرمسار هم منطقه ای واقع شده که به شیرینی های خوشمزه اش معروف است، دهستانی به نام ایوانکِی که بیش از 4 هزار سال قدمت دارد و به نام شاراکس شناخته می شده اما به دلیل رفت و آمد زیاد دربار کیانیان بعد از مدتی به ایوان کِی (ایوانِ کِی خسرو و کِی کاووس) تغییر نام داد.
این شهر کوچک در مسیر جاده سنگ فرش ابریشم، قدیمیترین و بزرگترین جاده سنگ فرش جهان قرار داشته و طی سال های اخیر وجود شهرک های صنعتی باعث گسترش آن شده و قله قوچ، منطقه گردشگری بهورد، کاروانسرای تاریخی ایوانکی، تپه حسن و . از جاذبه های گردشگری آن به شمار می رود.
جایگزین هایی برای زولبیا و بامیه
شیرینیها و نانهای خانگی این منطقه عطر و طعم زیادی دارد که در میان آنها می توان به حلوا جوز اشاره کرد، نوعی دسر یا شیرینی که با شیره انگور، آرد برنج و مغز گردو تهیه می شود و جزو لذیذترین و محبوبترین حلواها با طعمی متفاوت است.
بُرساق و دستور قاضی هم از شیرینی های لذیذ و اصیل منطقه ایوانکی است که بسیار ساده و با مواد اندک تهیه می شود و می تواند در ماه رمضان جایگزین خوبی برای زولبیا و بامیه باشد، چرا که میزان قند مصنوعی در آن خیلی کمتر از سایر شیرینی هاست و به دلیل طبخ ساده اما طعم هیجان انگیزی که دارد می توان آن را در لیست شیرینی های محبوب قرار داد.
پروانه مشیری درباره شیوه تهیه این شیرینی ها به خبرنگار فارس گفت: این شیرینی محلی از سوغاتی های پرطرفدار ایوانکی هستند که به دلیل طبخ آسان و مواد اولیه ساده ای که دارد به راحتی می توان آن را در خانه تهیه کرد.»
وی افزود: در تهیه بُرساق باید 2 قاشق غذاخوری مایه خمیر را با یک لیوان آب مخلوط کرد و منتظر ماند تا مایه خمیر به عمل بیاید، سپس 4 لیوان آرد الک شده را در ظرفی بزرگ ریخته و مایه آمده شده را به همراه یک لیوان روغن جامد به آن اضافه کرده و مخلوط می کنیم تا جایی که خمیر به دست نچسبد.
نیم ساعت به خمیر استراحت می دهیم و بعد به اندازه یک نارنگی کوچک از خمیر برداشته و به آن مدل می دهیم، در روغن سرخ می کنیم و پس از خنک شدن روی آن پودر قند می ریزیم و با پودر پسته تزئین می کنیم.»
مشیری ادامه داد: تهیه دستور قاضی هم فقط به آرد و تخم مرغ نیاز دارد و فکر می کنم به دلیل مواد ساده و پخت ساده تر، انتخاب مناسبی برای سفره های افطار باشد.»
وی گفت: برای تهیه این شیرینی هم دو عدد تخم مرغ را در ظرفی شکسته و آرد را تا جایی که خمیر لطیف و نرمی به ما بدهد اضافه می کنیم، این خمیر نیاز به استراحت ندارد، به همین جهت بلافاصله کف میز کار را آردپاشی کرده و خمیر را با وردنه پهن می کنیم و با چاقو برش های نامنظم می دهیم، در روغن سرخ می کنیم و روی آن پودر قند می ریزیم.»
با توجه به اینکه امروزه گردشگری غذا به یکی از جاذبه های گردشگری مورد توجه تبدیل شده، اگر بعد از کرونا مسافر گرمسار شدید، در کنار گشت و گذار و بازدید از جاذبه های تاریخی این استان، کامتان را مهمان چشیدن غذاهای محلی کنید و برای سوغات هم به سراغ شیرینی های محلی ایوانکی بروید.
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، تسنیم ، مجله خبری ، خبرآنلاین، خبرگزاری مهر، رومچه ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، اخبار
همه مردم وضعیت جهانی را مشاهده میکنند و هم وضعیت داخل کشور را شاهد هستند و احتیاج به استدلال و منطق ندارد. به عبارتی، همانطور که حوزه سلامت در چالش قرار دارد و ضرورت دارد برای این بخش برنامهریزی و مدیریت صورت گیرد، در حوزه اقتصادی نیز چنین شرایطی را داریم. در این شرایط، اولویت با بخش سلامت است، اما سلامت اقتصادی نیز اهمیت دارد.
به گزارش رومچه در حال حاضر برای برونرفت از این وضعیت این سوال مطرح است که چه باید کرد؟ من طرح ۵ پیشنهادی در این خصوص دارم: تمهیل، تسهیل، تکریم، تبدیل و تجمیع. در رابطه با تمهیل واقعیت این است که وضعیت اقتصادی کشور بعد از کرونا و حین کرونا، فورسماژور است و شرایط غیرمترقبه است. این شرایط غیرمترقبه نهتنها برای ایران که برای کل جهان وجود دارد. جهان اقتصادی بعد از کرونا و حین کرونا با یکدیگر تفاوت دارد و ساماندهی آن بهم ریخته است. نتیجه چنین وضعیت این شده که نفت حدود ۲۰ دلار شده و خیلی از شرکتها منحل و بسیاری از شرکتها در حال تعطیلی هستند. در عین حال، بورسهای جهانی سقوط کرده است. در حال حاضر بزرگترین رکود تاریخی بعد از سال ۲۰۰۸ در جهان اتفاق افتاده است.
در حوزه داخلی نیز مجموعه شرایط نشان میداد که در حوزه بازرگانی تلاشهایی که در حوزه تجارت شده بود تا کالاها در یک ماه آخر سال به فروش رود، برهم خورد و امکان انجام تعهدات امکانپذیر نیست. به عبارتی، ما با سیل عظیم چکهای برگشتی روبهرو خواهیم بود و همچنین با سیل عظیم برگشت کالاها از واحدهای توزیعکننده مواجه میشویم. دعاوی زیادی نیز در قوهقضاییه ایجاد خواهد شد.
در شرایط فورسماژور باید همه روابط اقتصادی (رابطه بانکها با مردم، رابطه تولیدکننده با مصرفکننده، رابطه بستانکار با بدهکار و.) تغییر کند و همه باید به یکدیگر مهلت دهند. بنابراین در همه حوزههای اقتصادی، شرایط مهلتدادن باید سامان پیدا کند. برای مثال، قوهقضاییه یک مسوول دارد و میتواند دعاوی را ۶ ماه به تاخیر بیاندازد. مجلس نیز باید مصوبهای برای تمهیل داشته باشد و بانکها باید طلبهای خود را به تاخیر بیاندازند. یکسری از این اقدامات صورت گرفته و بخشی نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
در برخی رشتههای شغلی افراد اساسا شغل خود را از دست دادهاند. برای مثال، افرادی که در رستورانها کار میکردند یا در کارهای خدماتی و حملونقلی بودند و همچنین بناها و شاگردهای مغازهها، حاشیهنشینهای شهرها و.، محل درآمدی خود را از دست دادهاند. در اینجا دولت باید امکان پرداخت وامهای بلاعوض داشته باشد. البته اقداماتی دولت در این خصوص داشته و بیمههای بیکاری را پرداخت خواهد کرد، اما در حجم این مجموعه نیست، چون احتمال دارد تا ۶ ماه دیگر درآمدی نداشته باشند. به این گروه باید با کرامت و حفظ شئونات کمک مالی شود؛ نه اینکه وام داده شود.
از سوی دیگر، واحدهای تولیدی و به خصوص واحدهای کوچک و متوسط هم برای ادامه تولید و تامین مواداولیه و پرداخت دستمزد نیاز به کمک مالی دارند و هم در قالب تقاضا با مشکل مواجه هستند، چراکه مردم باید قدرت خرید داشته باشند تا کالای تولیدکنندگان را بخرند. دولت البته ۷۵ هزار میلیارد تومان برای این موضوع اختصاص داده است. تسریع در این کار باید اتفاق بیفتد.
همه این وظایفی که عنوان کردم، تمهید، تسهیل و تکریم نیاز به بودجه دارد. دولت در شرایطی که درآمدهای نفتیاش به حداقل رسیده و درآمدهای مالیاتیاش با مشکل مواجه است، با مشکل تامین بودجه روبهرواست. دولت بودجه را از راه تبدیل میتواند تامین کند.
بنا به گفته مسوولان دولتی، ۱۸هزار هزار میلیارد تومان دارایی داریم که در اختیار دولت است که منجمدشده است. همچنین حدود ۵۰ درصد دارایی بانکها منجمد و همینطور بلااستفاده مانده است. مجموعه داراییهای منجمد را باید تبدیل به داراییهای روان و جاری کرد تا بتوان مشکلات را حل کرد. در عین حال، حجم نقدینگیای که در کشور وجود دارد که بیش از ۲ هزار هزار میلیارد تومان برآورد میشود که اگر این رقم به بخش تولید هدایت شود، میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند و این کار هم با ت تبدیل قابل حل است.
در خصوص ت تجمیع هم باید بگویم که ما در سطح اقتصادی کشور، آوردههای بزرگی را داریم که همه همگن نیستند. یعنی آورده سرمایه اجتماعی بالا داریم، گروههایی با سلایق و روحیههای مختلف وجود دارد.
در شرایط بحران اقتصادی باید تمام توان کشور جمع شود و همه در جهت رفع مشکل دست به یکی کنند. هر کاری که باعث تفرقه یا عدم استفاده از امکانات به صورت جمعی باشد، مضرر است. یعنی مسایل کشور بهگونهای است که باید هر چه در توان داریم، در مسیر حل مشکل قدم برداریم. لازمه این کار این است که اقتصاد را از تزدگی جدا کنیم. یعنی قطب قطب کردن جامعه در حوزه اقتصاد بزرگترین آفت است. باید همه دست به دست هم دهند و با وحدت در مسیر حل مشکل گام برداند.
یحیی آلاسحاق
* رییس اسبق اتاق بازرگانی تهران
منبع : خبرآنلاین
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، تسنیم ، خبرآنلاین، خبرگزاری مهر، رومچه ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، اخبار
نجف دریابندری را از دست دادیم اما چیزی که ته دلمان را قرص میکند آثار به جا مانده از اوست.
به همین بهانه نگاهی به کتابچنین کنند بزرگان» انداخته ایم که بی شک در زمینه ترجمه آزاد و همچنین زبان طنز جاری و بومی شده آن؛ یکی از آثار شاخص به حساب می آید.
به گزارش رومچه این کتاب روایت زندگی چند شخصیت بزرگ تاریخی به زبان طنز است که تلفیق جالبی از واقعیتهای تاریخی و نگاه طنزآلود نویسنده به داستان زندگی آنهاست. این ترکیب در کنار ترجمه دلبخواهانه و البته هوشمندانه نجف دریابندری تبدیل به یک اثر طنز آموزشی به لحاظ فرم و محتوا شده است! یکی از نکات دیگری که این روایت تاریخی و طنز آن را خاص میکند اهمیت پانویسهای کتاب است که گاه از خود متن هم خندهدارتر میشوند!
بیشتر بزرگان این کتاب از شخصیتهای خونخوار تاریخی هستند اما شکل روایت به گونهای است که علیرغم شرح قساوت؛ کشت و کشتار و شکنجه دادن آنها، نه تنها ذهن خواننده معذب و مکدر نمیشود بلکه با خنده و علاقه خاصی؛ تمامی نقاط سیاه و خونین تاریخ را پیگیرمیشود! البته این خنده پس از مدتی تبدیل به تفکر و اندیشه در خصوص انسان و بیرحمیها و خوهای پستتر از غرائز حیوانی در وجود او میشود! در اصل ذات طنز نیز؛ همین است: خنده توام با اندیشه و توجه ویژه به انسانهایی که بویی از انسانیت نبردهاند!
در زیر چندین عبارت و روایت از توصیف چگونگی قتلعامها توسط این بزرگان منفور را می آوریم تا ببیند چگونه میتوان با زبان طنز، خونینترین فجایع را طوری نشان داد که خوانندگان را ضمن دور کردن از فضایی سیاه و خوفناک، در عین حال آنها را با لبخندی به غور و تفکر در فلسفه این کشت و کشتارهای حریصانه و بیسرانجام واداشت ؛ روح بزرگ نجف دریابندری خندان؛ با این چنین آثاری درخشان .
چنین کشتند بزرگان:
- رومی ها به شهرشان خیلی علاقه داشتند و پایشان را از شهر بیرون نمیگذاشتند مگر برای کشتن اقوام همسایه!
- از دید دشمنان؛ هانیبال آدم مزخرفی بود چون آنها را غافگیرانه میکشت معلوم نیست چرا آنها توقع داشتند که او باید اول خبرشان میکرد و بعد میکشت!
- معلوم نیست چرا بطلمیوس چهاردهم دو روز قبل از به تخت نشتستن کلئوپاترا و بطلمیوس پانزدهم توی یک حوض غرق شد البته فقط سرش توی آب بود و این ابلهانه ترین شکل غرق شدن بود!
- از قضا عمر بطلمیوس پانزدهم هم چندان دراز نبود چون کلئوپاترا مختصر زهری به او خورانده بود اما در عوض کلئوپاترا خواهرش را زهر نداد بلکه شخص دیگری را وادار کرد که به او زهر بخوراند.
- قیصر کار فرهنگی هم میکرد او کتابی نوشت که درباره خاطرات قتل عامهایش بود
- یک روز نرون از افکار سنکا حوصلهاش سر رفت و به او گفت که برود و بمیرد و سنکا هم رفت و مرد! نرون نفوذ کلام زیادی داشت
- نرون تا بیست سالگی هیچ اقدامی برای کشتن مادرش نکرد تازه آنوقت هم بخاطر معشوقهاش این کار را کرد!
- درآورده بودند که اگرپینا شوهرش کلو را مسموم کرده بود اما دلیل نمی شود که اگر یک خانم محترم قبلا سابقه مسموم کردن چندین نفر را داشته باشد این یکی را هم او مسموم کرده باشد!
- اسکندر مقدونی به اسکندر کبیر معروف است چون بیش از بقیه اسکندرها آدم کشت!
- روزی اسکندر با کسی که او را دوست نداشت به لب پرتگاه رفت؛ روز بعد، مردم جسد آن فرد را ته دره پیدا کردند. البته اینکه اسکندر او را هل داده، سهلترین نتیجهای است که میتوان از آن قضیه گرفت!
- اسکندر یک بار سیزده نفر را اعدام کرد چون برخلاف نظر اسکندر،آنها اعتقاد داشتند:او نمی تواند زاده یک مار باشد»! مسلما اگر آنها خوب فکرش را میکردند این حرف را نمیزدند! بیشتر اتفاقات بدی که برای آدم پیش میآید از بیفکری است!
- اسکندر همین که زیرنظر ارسطو کتاب اخلاق نیکوماخوس» را تمام کرد شروع کرد به آدم کشتن!او با کشتن تراسیها و ایلیریها تمرینهای این کتاب را دوره کرد!
- آسیا برای اسکندر آمد داشت؛ چون توانست کلی هم؛ در آنجا آدم بکشد!
- اسکندر اسیرانش را یا شکنجه میداد یا آنها را میکشت و از همه بدتر اینکه آنها را مجبور میکرد زبان یونانی یاد بگیرند!
- اسکندر بندرت دوستانش را میکشت و اگر هم میکشت کلی برایشان گریه میکرد!
منبع : خبرآنلاین
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، تسنیم ، خبرآنلاین، خبرگزاری مهر، رومچه ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، اخبار
مارتین. ای. پی. سلیگمن»، استاد روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا، در سال ۱۹۹۸ بهسمت ریاست انجمن روانشناسی آمریکا انتخاب شد.
به گزارش رومچه به نقل از خبرآنلاین ، او در ۲۱ آگوست ۱۹۹۹، هنگام مراسم معارفهاش در صدو هفتمین همایش سالانهی این انجمن، برنامهی روانشناسی مثبت را برای اصلاح آنچه او روانشناسی آسیبمحور» مینامید اعلام کرد. از آن پس، سلیگمن بهعنوان نماد جنبش روانشناسی مثبت، پیوسته حمایت دولتهای سراسر جهان را برای سرمایههای پژوهشی و آموزشی بهدست میآورد تا دیدگاهها و پروژههای این رویکرد جدید روانشناسی را در مراکز آموزشی و نیز در زندگی روزمره مردم وارد کند.
اینک، بیست سال پس از چشمگشودن روانشناسی مثبت، در خانوادهی بزرگ و پُردامنهی روانشناسی، با سرزدن در موتور جستجوی گوگل میتوان به ۲۶٫۶۰۰٫۰۰۰ موضوع با عنوان روانشناسی مثبت» و در موتور جستجوی آمازون به دههزار کتاب و مقاله در این حوزه دست یافت. گوگل با نام مارتین سلیگمن نیز، ۶٫۸۱۰٫۰۰۰ مطلب را به ما معرفی میکند.
روانشناسی مثبت چیست؟ چه تفاوتی با روانشناسی رایج دارد؟ چه هدفهایی را برای خود برگزیدهاست؟ از چه ریشههایی سربرآورده است؟ چه انتقادهایی بر آن وارد کردهاند؟ چه آیندهای دارد و به کجا میرود؟ و سرانجام نسبت و رابطهی روانشناسی بومی ( ایرانی-اسلامی) ما با این جنبش چگونه باید باشد؟
روانشناسی مثبت چیست؟
مارتین سلیگمن» و چیکسنتمیهای»- پایهگذاران اصلی این جنبش نوپا – مینویسند: روانشناسی مثبت، مطالعهی علمی عملکرد آرمانی انسان است و هدف آن کشف و ترویج عواملی است که رشد و شکوفایی افراد و جوامع را امکانپذیر میسازد.»
کریستوفر پترسون»، یکی از نامدارترین دانشمندان این حوزه در تعریف روانشناسی مثبت میگوید: روانشناسی مثبت، مطالعهی علمی چیزهایی است که زندگی را برای زیستن ارزشمندتر میکنند». او سپس اجزای این تعریف را اینگونه برجسته میسازد: روانشناسی مثبت»، روانشناسی» است و روانشناسی علم» است و علم، بر پایهی شواهد تجربی» بنا میشود. از اینرو، روانشناسی مثبت، نه برنامههای خودیاری» است، نه توصیههای اخلاقی» و نه تفکر مثبت». روانشناسی مثبت نباید با مطالب بیپایه و عوام فریبانهای مانند قانون جذب» و راز» یکسان انگاشته شود.»
سلیگمن در نوشتهها و سخنرانیهای خود یادآوری میکند که پیامدهای جنگ جهانی و بازگشت سربازان زیادی که آسیب روانی دیده بودند موجب شد بودجههای پژوهشی بر درمان بیماران روانی متمرکز شود و دو وظیفهی دیگر روانشناسی، یعنی بهترکردن زندگی جمعیت بهنجار و مطالعهی افراد سرآمد – که پیش از جنگ دوم جهانی برآنها تأکید میشد – از یادها برود، روانشناسی به قربانیشناسی” تبدیل شود و روانشناسان، انسانها را موجوداتی نه پویا و خلاق، بلکه منفعل و گرفتار نیروهای بیرونی بدانند».
از این رو روانشناسی مثبتنگر به ما هشدار میدهد که رشتهی روانشناسی دچار بدشکلی شده است. روانشناسی فقط مطالعهی بیماری، ضعف و آسیب نیست بلکه مطالعهی فضیلت و توانمندی نیز هست. درمان صرفاً روی نادرستیها تمرکز نمیکندٰ بلکه درستیها را هم میسازد و تقویت میکند. روانشناسی فقط دربارهی بیماری و سلامت نیست. به کار، آموزش، بینش، عشق، رشد و بازی نیز میپردازد. روانشناسی مثبت در این جستجو برای آنچه بهترین است، بر آرزوی محال، خودفریبی یا استدلالهای بیپایه تکیه نمیکند. بلکه میکوشد روشهای علمی را با مشکلات خاصی که در رفتار انسان با همهی پیچیدگیاش بروز میکند، سازگار نماید».
هدفهای روانشناسی مثبت
۱- در سطح ذهنی: روانشناسی مثبت حالات ذهنی مثبت یا هیجانهای مثبت مانند شادی و لذت رضایت از زندگی و عشق را مطالعه میکند. حالات ذهنی همچنین شامل افکار سازنده دربارهی خود و آینده مانند خوشبینی و امید نیز میشود.
۲- در سطح فردی: روانشناسی مثبت بر روی صفات شخصی مثبت یا الگوهای رفتار مثبتتر مانند شجاعت، صداقت و خرد تمرکز میکند. در این سطح، روانشناسی مثبت شامل مطالعهی رفتارهای مثبت و صفاتی است که در گذشته در قالب فضایل و نقاط قوت شخص گنجانده شده بودند.
۳- در سطح گروهی یا اجتماعی: روانشناسی مثبت، بر ایجاد و حفظ سازمانهای مثبت تمرکز دارد. موضوعاتی مانند شکلگیری فضیلتهای مدنی، ایجاد خانوادههای سالم و مطالعهی محیطهای کاری سالم در این سطح قرار دارند.
روانشناسی مثبت در بیست سال عمر کوتاه خود، با فعالیتهای گستردهی سلیگمن و همکارانش در آمریکا و دیگر کشورها، در زمینههای زیر، فضیلتها و دستاوردهای چشمگیری داشته است:
راهاندازی صدها کلاس در دورههای کارشناسی روانشناسی
تأسیس بیش از ده رشتهی روانشناسی مثبت در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاههای مختلف
برگزاری نخستین مجمع جهانی روانشناسی مثبت در سال ۲۰۰۹
تأسیس دهها مرکز پژوهشی
انتشار دهها مجلهی علمی، پژوهشی و ترویجی
چاپ هزارها جلد کتاب و مقاله
برگزاری چند هزار کارگاه آموزشی
جهتدادن و راهنمایی شمار زیادی از دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری روانشناسی برای تدوین پایاننامههای تحصیلی خود با موضوعات روانشناسی مثبت
مشخصکردن ده هیجان مثبت، شش فضیلت انسانی و ۲۴ توانمندی منش مرتبط با آنها، با روشهای دقیق علمی
ساختن صدها ابزار سنجش برای اندازهگیری هیجانها، توانمندیها و قابلیتهای اختصاصی افراد
واردشدن در حیطههای بالینی و ارائهی پروتکلهای درمانی با رویکرد روانشناسی بالینی مثبت»
این دستاوردها موجب شده است که برخی از پیشگامان و طرفداران پُرشور این جنبش، روانشناسی مثبت را روح زمانه» بدانند و پس از سه نیروی روانشناسی یعنی روانتحلیلگری»، رفتاردرمانی» و انسانگرایی» از آن بهعنوان نیروی چهارم روانشناسی یاد کنند. نقدهای تند و گزندهی سلیگمن» بر نظریههای اصلی روانشناسی و بنیانگذاران آنها یعنی روانتحلیلگری فروید، رفتارگرایی اسکینر و انسانگرایی مزلو، نهتنها در مجامع علمی بلکه در رسانههای عمومی – آتش این ادعاهای وهمگونه را بهویژه در ذهن و زبان روانشناسان جوان آمریکایی شعلهور و گسترده ساخته است.
از سوی دیگر، پایهگذاران روانشناسی مثبت، بهویژه مارتین سلیگمن»، پیشنهاد عنوانِ روانشناسی مثبت»، توجه به سه رکنِ هیجانهای مثبت، صفات مثبت و نهادهای مثبت در این رشته، بهکارگرفتن روشهای علمی، دورشدن از بررسیهای بیمارمحور را – اگرنه برساختهی انحصاری خود – بلکه بدون داشتن سابقهی روشن در تاریخ علم میدانند و حال و آیندهی دانش روانشناسی را تسخیرشدهی این نیروی جدید و پویا میبینند. اما سخن روانشناسان خردمند و باتجربه، چیز دیگری است.
ریشههای تاریخی روانشناسی مثبت
بونیول» در تصویری زیبا، برای درخت روانشناسی مثبت که اینک عمری بیست ساله دارد، پنج ریشه را ترسیم کرده و به نمایش گذاشته است:
۱- اندیشههای فیلسوفان یونان باستان بهخصوص ارسطو
۲- دیدگاههای پساروشنفکری در فلسفهی اخلاق
۳- روانشناسی انسانگرای راجرز و مزلو
۴- نظریههای انسانگرای آلپورت
۵- رویکردهای پیشگیری و سلامت
از این پنج زمینه، آراء فلسفی و اخلاقی ارسطو و نظریههای انسانگرایی مازلو، تأثیر بیشتر و روشنتری در شکلگیری روانشناسی مثبت گذاشتهاند. بهرغم اینکه پایهگذاران این جنبش با این نظریهها بهسردی و گاه نامهربانی برخورد میکنند و اثرگذاری آنها را به یاد طرفداران خود نمیآورند؛ در این نوشتار، بخشهایی از این دو نظریه را که زمینهساز مطالب بهظاهر بدیع روانشناسی مثبت هستند، بررسی میکنیم.
ارسطو و فضیلتهای انسانی
ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخس» بر این باور است که هر فعل انسان، هنرها، کنجکاویهای علمی و نظری، تصمیمها و انتخابهای او بهسوی خیر» گرایش دارد. چون خیرها گوناگونند، باید به خیری روی آوریم که در سلسله مراتب خیرها، در بالاترین جایگاه قرار دارد و همیشه آنرا برای خودش، و نه بهخاطر غایت دیگری، برمیگزینیم. به این خیر، برترین خیر»(خیر اعلی) میگوئیم.
ارسطو، ائودایمونیا(۱) » را برترین خیر میداند که آنرا خوشبختی، نیکبختی یا سعادت ترجمه کردهاند. بهگفتهی تلفر» ادبیات جدید برای ائودایمونیا»، معادلهای شادکامی(۲) »، خوشبختی صادقانه(۳)»، برخورداری از بهباشی راستین(۴) » و شکوفایی(۵) » را برگزیدهاند.
ارسطو، سعادت را نیکوترین و زیباترین و مطبوعترین امور میداند. و تأکید میکند که خوشبختی و سعادت موقت برای سعادتمندشدن کافی نیست، بلکه سعادت باید همیشگی و دائم باشد. و با آنکه ثابت میکند که خوشبختی در ثروت و مقام و لذتهای جسمانی نیست، اما با هوشمندی و واقعبینی میپذیرد که در تکمیل سعادت باید چیزهای خارجی را نیز دخالت دهیم، زیرا فقدان بعضی مزایا، مانند ازدواج خوب، داشتن فرزندان شایسته، سلامت جسم و زیبایی چهره در خوشبختی خلل وارد میکند.
راه رسیدن به سعادت چیست؟ پاسخ ارسطو این است که سعادت عبارت است از زندگی برطبق آرتِه(۶)». کلمهی آرته یکی از واژههای کلیدی اخلاق و فلسفهی یونانی است، که از قرن ششم قبل از میلاد بهگونهای گسترده، در زبان و ادبیات یونانی به معنای هر نوع مزیت و کمال بهکار میرفت. بنابه سرودههای هومر» در ایلیاد»، دوندهای سریع، آرته پاهای خود را به نمایش میگذارد و یک پسر در تمامی انواع آرته، بهعنوان ورزشکار و بهعنوان سرباز و در فکر پدرش مزیت دارد. این واژه بعدها به دست سقراط، افلاطون و ارسطو صیقل یافت و مفهوم اخلاقی از آن برگرفته شد.
امروزه در بیشتر زبانهای اروپایی، کلمهی آرته، Virtue» (فضیلت) ترجمه شده است و معادل آن بهشمار میرود. برخی مترجمان فارسیزبان در مقابل آرته، واژهی فضیلت» را پیشنهاد کردهاند. زندهیاد لطفی در ترجمهی دورهی آثار افلاطون» با تأکید بر معنای اصلی آرته، از بهکار بردن فضیلت خودداری کرده و بهجای آن، قابلیت» را برگزیده است.
فضائل، کیفیتهایی هستند که دستیافتن به آنها، فرد را قادر خواهد ساخت ائودایمونیا(سعادت) را بهدست آورد و فقدان آنها او را از حرکت بهسوی آن غایت بازمیدارد.
تعریف، طبقهبندی و تدقیق بیشتر فضائل یا آرتههای انسانی را عمدتاً مرهون ارسطو هستیم. او برای نخستینبار کوشید تا هم تعریف دقیقی از این آرتهها را بهدست دهد، هم تعداد آنها را برشمارد و نسبت میان آنها را معین سازد و هم به تشریح دقیق آنها بپردازد.
ارسطو برخلاف افلاطون مدعی است که فضیلت نه فطری است و نه ذوقی. بلکه آنرا ملکهای از نفس میداند که به صورت اکتسابی تحصیل میشود و به حد کمال میرسد. راه وصول به فضیلت یک چیز بیش نیست و آن رعایت حد وسط» است. فضیلت، حد وسط دو رذیلت افراط و تفریط است.
تلاشهای علمی، ستایشبرانگیز و فراوان روانشناسان مثبتنگر، نوعی احیاء و گسترش غایت، مبانی و روشهای نظام اخلاقی ارسطو است.
سلیگمن مینویسد: جمعی از ما روانشناسان بههمراه عدهای از دانشمندان رشتههای علوم انسانی بهسرپرستی کاتری دالسگارد»، آثار افلاطون، ارسطو، آکویناس، آگوستین، تورات، تلمود، کنفوسیوس، بودا، لائوتسه پوشید (قانون سامورائی)، قرآن، نوشتههای بنجامین فرانکلین و اوپانیشاد را مطالعه کرده و از تمامی آنها حدود دویست فهرست از فضیلتها را تهیه کردیم و با تعجب دریافتیم که تقریباً هرکدام از این سنتها که پراکندگی آنها دورهی زمانی سههزارساله و وسعتی بهاندازهی کل زمین را دربرمیگرفت، شش فضیلت زیر را تأیید میکردند:
۱. خرد؛
۲. شجاعت؛
۳. انسانیت؛
۴. عدالت؛
۵. اعتدال؛
۶. تعالی.
برای دستیابی به هر فضیلت میتوانیم به راههای مختلفی فکر کنیم. این راهها را توانمندیها یا قابلیتهای منش نامیدهایم.»
پنج فضیلت از این فضیلتهای ششگانه همان آرتهها، فضیلتها و قابلیتهایی هستند که در اخلاق نیکوماخوس آمده است. توجه به سهم عوامل خارجی در رسیدن به خوشبختی و کامروایی که روانشناسان مثبتنگر معاصر به تفصیل به آنها پرداختهاند امتیازی است که فضل تقدم آن نیز به ارسطو میرسد.
جالب آنکه عنوان دو کتاب اصلی مارتین سلیگمن: شادکامی اصیل» و شکوفایی» نیز همانگونه که از قول تلفر» آوردیم ترجمههای امروزین آئودایمرینای ارسطو هستند. نگرانی این است که با ریشهی انسانمداری (اومانیستی) که روانشناسی دارد و حاکمیت اندیشههای دنیاگرایانه (سکولاریسم) در علوم انسانی، فضیلت تعالی» با برخوردهای نامهربانانه و هماهنگ روانشناسان دنیای غرب، زبانبُریده» و صمٌ بکم» به کنجی بنشیند و میدانداری دین ستیزان و معنویتگریزان را با حسرت نظارهگر شود! نشانههای چنین بیاعتنایی آگاهانه را در آثار مارتین سلیگمن، که پرچمدار و زبان گویای روانشناسی مثبت است، بهوضوح میبینیم!
اتهام خودشیفتگی از روی خودشیفتگی!
سلیگمن» و چیکسنتمیهای»، دو پدرخواندهی روانشناسی مثبت، در گرماگرم سربرآوردن این جنبش مینویسند:
دلیل واقعی رشدنیافتن رشتهی انسانینگر این بود که این رشته هیچگاه پایهی تجربی ارزشمند ایجاد نکرد. این نبود پایهی نظری، به اشتغال خودشیفتهگونه و ارتقای خود به بهای رفاه اجتماعی انجامید!» آیا چنین است؟
انسانگرایی مزلو و روششناسی مثبت
روانشناسان انسانگرا بر این باورند که چون در همهی انسانها یک میل ذاتی برای تلاش در مسیر رشد پایدار وجود دارد، از اینرو، دلمشغولیهای اصلی روانشناسی میبایست معطوف به پدیدههای مثبت مانند عشق، شجاعت و شادکامی باشد.
این باور آنها را به رویگردانی از یکسونگری روانتحلیلگری و برخورد مکانیکی و تقلیلگرایی رفتارگرایی کشاند. مزلو» میگفت انسان را باید بهصورت یک کل»، که چیزی بیشتر و فراتر از اجزاء اوست، درنظر گرفت.
انسانگرایی خود در بستر اندیشههای ویلیام جیمز» و جان دیویی» و استانلی هال» پرورش یافته است. ویلیام جیمز» استدلال میکند که برای مطالعهی دقیق عملکرد بهینهی انسان باید تجربهی ذهنی» او را درنظر گرفت. برخی او را بهعنوان اولین روانشناس مثبت آمریکا» میشناسند. مزلو» عقیده داشت که روانشناسی باید بر پایهی بررسی افراد سالم و خلاق بنا شود و کوشش میکرد بهطور تجربی زندگی افراد خودشکوفا را مطالعه و تحقیق کند.
تعبیر روانشناسی مثبت»، اولینبار در کتاب انگیزش و شخصیت» مزلو که در سال ۱۹۵۳ منتشر شده، آمده است. عنوان آخرین فصل این کتاب چنین است: بهسوی یک روانشناسی مثبت». میبینیم که سه رکن روانشناسی مثبت کنونی، هرکدام، بهصورت دقیق در آثار ارسطو»، جیمز» و مزلو» تبیین شدهاند:
صفات مثبت، در اخلاق نیکوماخوسِ ارسطو
هیجانهای مثبت، در بحث تجربههای ذهنی و احساسات مثبتِ ویلیام جیمز
نهادهای مثبت، در توجهِ مزلو به نهادهای مدنی
مزلو کتابی دارد به نام مدیریت آرمانشهر روانشناختی» که مطالب آن دربارهی وضعیت کار، مشاغل، کارخانهها و دیگر نهادهای اجتماعی است. او در این اثر خلاقانه مینویسد:
شرایط شغلی آرمانشهر روانشناختی، اغلب، نهفقط برای کمال شخص مفید است، بلکه برای سلامت و شکوفایی سازمان و همچنین کیفیت و کمیت محصولات یا خدماتی که بهوسیلهی سازمان تدارک شده است نیز، فایده دارد.
اتهام پایهگذاران روانشناسی مثبت به مازلو که روش او علمی نبوده است، بیانصافانه و نادرست است. البته روانشناسی انسانگرا بر این عقیده است که انسانها بهصورت کلهای غیرقابلتقسیم هستند، هرگونه تلاش برای تنزلدادن انسان به عادتها، ساختارهای شناختی یا ارتباطهای S_R، به تحریف ماهیت او منجر میشود.
از اینرو، روشهای مطالعه که توسط علوم طبیعی بهکار برده میشوند هیچ ربطی به مطالعهی انسان ها ندارند. اما منظور مزلو، این نبوده است که روانشناسی نباید تلاش برای علمی بودن را متوقف کند . یا از مطالعه افراد مبتلا به مشکلات روانی و کمک کردن به آنها دست بردارد ، بلکه معتقد بود اینگونه تلاشها فقط بخشی از داستان را بیان میکند. شاپیرو» در پاسخ به سخنان سلیگمن و چیکسنتمیهای مینویسد تعجب میکنم که چرا این دو تعداد بسیار زیاد مقالاتی را که روانشناسان انسانگرا با روشهای کمّی و کیفی تجربی در مجلههای علمی – پژوهشی مانند Journal Of Human Psychology (که چیکسنتمیهای، اولین کارهای خود را در آن منتشر کرده است و مجلهی Human Psychology ندیدهاند.
انتقادهای روانشناسان بر روانشناسی مثبت
گفتیم سردمداران جنبش روان شناسی مثبت و طرفداران پُرشور آن، این رویکرد را نیروی چهارم روانشناسی بعد از روانتحلیلگری، رفتارگرایی و انسانگرایی میدانند و از آن به روح زمان» روانشناسی معاصر تعبیر میکنند. اما روانشناس صاحبنامی مانند لازاروس» بر این باور است که روانشناسی مثبت، در واقع یکی دیگر از مُدها و هوسهای باب میل روز است که وعدههای توخالی بسیاری میدهد.
به گزارش رومچه به نقل از باشگاه خبرنگاران ، مهران مدیری شب گذشته میزبان پوریا پورسرخ بازیگر سینما و تلویزیون بود.
پورسرخ درباره دکتری فیزیولوژی گیاهی گفت: هنوز دکتری را نگرفته ام چراکه در آن زمان مرخصی گرفتم به همین دلیل نتوانستم مدیریت کنم و دوسالی است که دوباره شروع کرده ام.
مدیری درباره آشنایی اتفاقی پورسرخ با محمد حسین لطیفی سوال کرد که او پاسخ داد: من شاگرد آقای لطیفی در کلاس کارگردانی بودم، روز اول در کلاس حاضر شدند و گفتند به دلیل اینکه فیلم جدیدی شروع کرده ام نمیتوانم کلاسها را برگزار کنم من خیلی محترمانه گفتم ما همه آمده ایم از کسی که صاحب نام است، درس بگیریم که این موضوع باعث شد یک حس خوبی بین ما برقرار شود.
پورسرخ در پاسخ به سوال همیشگی مدیری درباره ازدواج گفت: سال گذشته ازدواج کردم و این پیشنهاد را من به همسرم دادم. به نظرم اولین انتخاب اصلی زندگی من است و ما از قبل با هم آشنا بودیم، البته در حرفه بازیگری نیستند.
وی افزود:همیشه سعی کردم آدم کم حاشیه ای باشم و از آرامش اطرافم خیلی لذت میبرم. به دنبال کسی بودم که دنبال آرامش باشد و در این صفت مشترک هستیم.
پورسرخ درباره سختگیری در زندگی گفت: آدم سختگیری نیستم جز اینکه کنترل تلویزیون باید دست من باشد! چون من میدانم چه سریالهایی دیدم که بهتر است و آنها را انتخاب میکنم.
مدیری گفت: همسرتان گفتند که در همه کارها حتی آشپزی و کارهای منزل دخالت میکنید.
پورسرخ ضمن تایید گفت: من یک مدتی مجرد زندگی میکردم به همین دلیل درباره همه چیز نظر میدهم!
بازیگر سریال صاحبدلان» درباره کم بودن دستمزد خود گفت:کاملا به این قضیه معتقد هستم که دستمزدم بالا نیست، من آدم زرنگی نیستم اتفاقا این موضوع را جزو ضعفهای خودم میدانم، البته من در ذهن خودم یک جملهای را پرورش دادم که بعضی اتفاقات ارزش آرامش ندارند، پس رهایش کردم. اما به خودم آمدم دیدم هر کسی توانست یک ضربهای به من می زند! من هم معتقدم مثل همه بازیگران کار خوب یا بد دارم ومعمولا کارهای بد را به دلیل رو در بایستی رفتم اما در این سالهای اخیر سعی کردم کمتر اتفاق بیفتد، چون حق من این است دستمزد بیشتری بگیرم.
پورسرخ درباره برنج پلاستیکی» گفت: علی اوجی و نرگس محمدی مهمان ما بودند، از بیرون غذا گرفتیم. من برنج که دیس پلاستیکی داشت را در فر گذاشتم؛ علی اوجی به من گفت بوی پلاستیک نمیاد؟ گفتم چقدر ایراد میگیری سر صحنه مگه چی بهمون میدن میخوریم، اما همه فاز رژیم غذایی گرفتند و برنج نخورند. (خنده)
بازیگر سریال کیمیا» درباره اتفاقات بعد از مشهور شدن گفت:سال اول سریال وفا» را بازی کرده بودم و فکر میکردم، اتفاق مهمی افتاده است. میخواستم در هفت تیر داخل طرح ترافیک بروم، طوری چهره خود را نشان میدادم که پلیس من را بشناسد گفتم میخواهم سر فیلمبرداری بروم اما جریمه را نوشت و گفت: من آقای پرستویی، شکیبایی و اصلانی را جریمه کردم!
در ادامه مدیری هم خاطره جالبی از اولین سریال خود تعریف کرد: اولین سریال را سال ۶۶ در دو پلان بازی کردم که برای شبکه دو بود. سرویس ما مینی بوس بود و من از استودیو بیرون آمدم. روی صندلی مینی بوس نشستم و عینک دودی زدم و طوری رفتار میکردم که از پشت شیشه مردم من را ببینند. (خنده)
بازیگری که کنارمن نشسته بود، گفت: مهران جان هنوز پخش نشده است. (خنده) من سریع عینک را برداشتم!
پورسرخ درباره کمدی مبتذل گفت:ترجیح من بیشتر کارهای جدی و درام است، بعضی از کمدیهایی که خودم بازی کردم را دوست ندارم، صادقانه بگویم که بعضی از آنها را خودم هم ندیدم.
بازیگر روز حسرت» گفت: شاید در لحظات و سکانسهایی کمدی مبتذل باشد، اما درباره کارهای خودم میتوانم بگویم که بعد از پایان کار گفتم ای کاش این کار را بازی نمیکردم، چون جنس کمدی آن را دوست نداشتم، اما جالب است برخی از مخاطبان دوست داشتند.
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، سبک زندگی، اخبار
به گزارش رومچه به نقل از تسنیم ، حضرت آیتالله ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح چهارشنبه 17 اردیبهشت 99 بهمناسبت هفتهی کار و کارگر، در ارتباط تصویری مستقیم و سهساعته با هفت مجموعهی تولیدی ضمن تأکید بر نقش و اهمیت جایگاه کارگر و وظایف متقابل کارگر و کارفرما در افزایش کمّی و کیفی تولید و ایجاد ثروت در یک اقتصاد سالم، به بیان نکاتی در خصوص علت نامگذاری امسال بهعنوان سال جهش تولید و اامات تحقق این شعار و بخشهایی که باید بر آنها تمرکز ویژه شود، پرداختند و وظایف مسئولان در این عرصه را بیان کردند.
ایشان در خصوص مهمترین اامات تحقق جهش تولید در سال جاری نکاتی را بهشرح زیر بیان کردند:
حرکت موتور اقتصاد کشور، در گرو مشارکت مردم
"نکتهی اوّل این است که این را بدانیم که قویترین دولتها هم قادر نیست بدون مشارکت مردم موتور اقتصاد جامعه را به راه بیندازد؛ هیچ دولتی بدون مشارکت مردم نمیتواند اقتصاد کشور را سامان بدهد. بعضی از ساز و کارهای فکری، ی، اقتصادی، مثل نوعی از سوسیالیسمها -البتّه نه همهی انواع سوسیالیسم- این فکرها را کردند که بتوانند دولتها را متصّدی کار اقتصاد کنند [امّا] شکست خوردند. امکان ندارد و بدون مشارکت مردم هیچ دولتی نخواهد توانست اقتصاد کشور را سامان بدهد و موتور اقتصاد را [راه بیندازد]. بنابراین یکی از مسائل مهمّ ما باید این باشد که استعدادهای مردم، ابتکارهای مردم، ظرفیّتهای گوناگون مردم را وارد میدان اقتصاد کشور بکنیم.
حمایت دولت از تولید
خب، در عین حال که این کار، کار مردم است، دولت هم وظایف مهمّی دارد. دولت که میگوییم، منظور سه قوّه است، نه فقط قوّهی مجریّه؛ یعنی هم قوّهی مجریّه، هم قوّهی مقنّنه، و هم قوّهی قضائیّه، به عنوان دولت جمهوری اسلامی، اینها وظایفی دارند که وظایف مهمّی است؛ از جملهی این وظایف -که اگر این وظایف را دولت عمل نکند و مسئولین کشور عمل نکنند، جهش تولید صورت نخواهد گرفت- این است که دولت بایستی از تولید و تولیدکننده حمایت بکند.
بهبود فضای کسب و کار
نکتهی سوّم، مسئلهی بهبود فضای کسب و کار است؛ که بنده روی این مسئلهی بهبود فضای کسب و کار بارها تأکید کردهام(7) و همین چیزهایی هم که الان در این بخش دوّم عرض کردم [راجع به] حمایت، کم کردن قوانین و مانند اینها، اینها در واقع مصداقهای بهبود فضای کسب و کار است. من دیدم بررسیهای کارشناسیای را که برای من نقل کردند که از وزارت اقتصاد برای دفتر ما فرستادند؛ با بررسیهای کارشناسی که کردند، آنها میگویند که اگر دو اقدام در زمینهی مسائل اقتصادی انجام بگیرد، جایگاه کشور از لحاظ شاخص کسب و کار چهل رتبه تا پنجاه رتبه ارتقا پیدا خواهد کرد؛ این را کارشناسان وزارت اقتصاد میگویند.
یکی از این دو کار عبارت است از ایجاد پنجرهی واحد صدور مجوّز»؛ یک وقتهایی بنده در جلسهی با دوستان در همین دولت، دو سه سال پیش گفتم -الان درست یادم نیست- که کسی که میخواهد مجوّز برای یک کار اقتصادی به دست بیاورد، به نظرم حدود سی چهل جا بایستی مراجعه بکند تا بتواند یک مجوّز بگیرد؛ آن وقت کاری که باید در ظرف یک روز انجام بگیرد، شش ماه طول میکشد یا گاهی هم تا آخر اصلاً انجام نمیگیرد. یکی از دو کار این است: ایجاد پنجرهی واحد صدور مجوّزها؛ یعنی همهی دستگاهها بیایند در یک نقطه تجمّع داشته باشند و کسی که [مجوز] میخواهد، در ظرف نصف روز بتواند مجوّز خودش را تحصیل کند و زمان را کوتاه بکند و برود دنبال کارش.
دوّم، تشکیل دادگاههای تجاری برای رفع اختلافات اقتصادی» که این هم باز مربوط به قوّهی قضائیّه است؛ گفتهاند اگر همین دو کار انجام بگیرد، رتبهی کشور از لحاظ فضای کسب و کار، چهل رتبه یا پنجاه رتبه به بالا ارتقا پیدا خواهد کرد؛ خب اینها مهم است.
ممنوعیّت واردات بیرویّه
نکتهی چهارم مسئلهی ممنوعیّت واردات است، که قبلاً اشاره کردم. [البتّه] ما با واردات مخالف نیستیم، این را خب همه میدانند، میفهمند؛ مراد [مخالفت با ] آن وارداتی است که [مشابهش] یا در کشور تولید میشود یا در کشور امکان تولیدش هست؛ من این را میخواهم بگویم؛ نه فقط آنهایی که تولید میشود [بلکه] آنهایی [هم] که امکان تولیدش هست. یعنی میتوانیم با جلوگیری از واردات، به نیروی فعّال و مبتکرِ داخل کشور کمک کنیم که او شروع کند این کار را انجام بدهد. اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، به نظر من این کمک بسیار زیادی خواهد کرد به اینها.
گاهی دستگاههای اجرائی به بهانههایی راهِ واردات را بیمورد باز میکنند؛ فرض بفرمایید مسئلهی رقابت. مثلاً فرض کنید که وقتی گفته میشود چرا اجازه دادید خودروهای خارجی به این شکل بیایند، میگویند آقا رقابت. من میگویم خب شما که میخواهید به وسیلهی رقابت، کیفیّت را بالا ببرید، تلاش را بگذارید روی بالا بردن کیفیّت از یک راه دیگر؛ وَالّا شما بیایید تولید داخلی را مشمول زیان مضاعف بکنید به خاطر اینکه میخواهید مثلاً کیفیّت را بالا ببرید، این به هیچ وجه درست نیست. جهش تولید، به معنای جهش کمّیّت هم هست، [و البتّه] به معنای جهش کیفیّت هم هست، هر کدام هم راههایی دارد؛ این را از طریق واردات نخواهید تأمین بکنید. بعضی هم البتّه مقاصد دیگری دارند، که واقعاً گاهی اوقات میشود که تولید به خاک سیاه مینشیند به خاطر واردات بیرویّهای که نمونههای فراوانش را ما داریم؛ کسانی هستند که به ما مراجعه میکنند، البتّه ما به دستگاههای مختلف اینها را ارجاع میدهیم و دنبال میکنیم که انشاءالله تحقّق پیدا کند. پس بنابراین نکتهی بعدی هم مسئلهی ممنوعیّت واردات بود در کالاهایی که در کشور تولید میشود، یا امکان تولید دارد.
ملازمهی جهش کمّی همراه با جهش کیفی
مسئلهی بعدی مسئلهی جهش کیفیّتی است که اشاره کردیم؛ این هم یک اصل مهم است. اگر ما جهش کمّی داشته باشیم، [امّا] جهش کیفی نداشته باشیم، پیش نخواهیم رفت؛ یعنی اگر جهش کیفی وجود نداشته باشد، در بحث مصرف داخلی هم درمیمانیم؛ یعنی مصرفکنندهی داخلی وقتی دید که محصول داخلی کیفیّت ندارد، به طور طبیعی کشانده میشود به سمت محصول خارجی؛ وقتی مصرفکننده وجود داشت، واردکننده هم لامحاله و بدون تردید وجود خواهد داشت و دولت هم معلوم نیست بتواند جلوگیری کند. باید کاری کنیم که مصرفکنندهی داخلی قانع بشود به اینکه این کیفیّت، کیفیّت مطلوبی است. خوشبختانه بسیاری از محصولات ما امروز همین جور است؛ یعنی کیفیّت تولید داخلی محصولات صنعتی ما در بخشهای مختلف -که من نمیخواهم حالا اسم بخشها را بیاورم، امّا میدانیم و میشناسیم بخشهای مختلف را- از خارجی بهتر است و در عین حال یک مواردی در این [کالاها]، واردات هست. خب پس بنابراین مسئلهی جهش در کیفیّت هم خیلی مهم است؛ این در مصرف داخلی تأثیر دارد، در مصرف صادراتی هم تأثیر مضاعف دارد؛ یعنی اگر بخواهیم جنس ما در خارج از کشور رقابتپذیر باشد، بایستی کیفیّت را بالا ببریم و این خیلی موضوع مهمّی است. این هم یک نکته.
وم افزایشِ امید به کار و تلاش
نکتهی بعدی اینکه ما باید امید به کار و تلاش را در کشور روزبهروز افزایش بدهیم. اینکه من عرض میکنم این برنامه پخش بشود تا مردم ببینند، به خاطر این است که یک عدّهای دائم دارند مثل زمزمههای خطرناک و مضر به گوش مردم میخوانند که فایدهای ندارد، نمیتوانیم، امکان ندارد؛ در حالی که امکان دارد، ما خیلی کارهای بزرگ را میتوانیم انجام بدهیم. ببینید، من این را میخواهم عرض بکنم که ما وقتی میتوانیم یک ماهوارهّبر با این کیفیّت درست کنیم که بتواند با این سرعت، یعنی 7500 متر بر ثانیه حرکت بکند -یعنی در یک ثانیه هفتونیم کیلومتر- وقتی میتوانیم ماهوارهی خودمان را در مدار مورد نظرمان قرار بدهیم، پس باید بتوانیم خیلی از کارهای دیگر را هم انجام بدهیم. آن کسی که امروز این ماهوارهبر را تولید میکند و این ماهواره را به فضا میرساند، همین آدم، همین نیّت، همین دست خواهد توانست چند صباح دیگر همین ماهواره را به مدار 36 هزار کیلومتری برساند که مورد نظر ما است؛ ما میخواهیم ماهواره به مدار 36 هزار کیلومتری [برسد]؛ این قطعاً خواهد شد، این امکان قطعاً وجود دارد.
یعنی همین نیّتی، همّتی، دستی که امروز [ماهواره را] به فاصلهی مثلاً فرض کنید 400 کیلومتری یا 450 کیلومتری میرساند، همین همّت خواهد توانست فردا [آن را] به 36 هزار کیلومتر هم برساند. یعنی وقتی امید بود، وقتی احساس پیشرفت بود، وقتی احساس توانایی بود، این پیش میآید؛ عرض من این است. حالا بعضیها میگویند که مثلاً فرض کنید آقا! اینکه شما اظهار خوشوقتی میکنید که ماهواره پرتاب کردید یا فلان، موجب این نیست که [کشور امنیّت پیدا کند.] ماهواره و سلاح و مانند اینها نمیتواند کشور را امنیّت بدهد و عمده مسائل اقتصادی است.». خب این کارها را، این حرفها را ما میدانیم، اینها را بلدیم، نه اینکه این را ندانیم. حرف من این است: من میگویم وقتی که میتوانیم در بخش نظامی یا فرض کنید در بخش پرتاب ماهوارهی فضائی یک چنین حرکت بزرگی را انجام بدهیم، چرا نتوانیم اتومبیلی، خودرویی تولید کنیم که در صد کیلومتر مثلاً پنج لیتر بنزین لازم داشته باشد؟ دائم متوقّف بشویم در اتومبیلی یا خودرویی که مثلاً فرض کنید دوازده لیتر یا ده لیتر یا هشت لیتر مصرف میکند. یعنی این توانایی وقتی در ما وجود دارد، این روحیهی ابتکار وقتی در ما وجود دارد، در همهی بخشهای کشور وجود خواهد داشت؛ هم در بخش صنعتی، هم در بخشهای گوناگون دیگر [نظیر] کشاورزی و خدماتی. حرف ما این است. "
منبع : تسنیم
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، آخرین اخبار، اخبار ایران، اخبار جهان ، سبک زندگی، اخبار
خانههای همیشه تمیز و دستمالکشیده اینستاگرامی، زن و شوهرهایی که همیشه در بهترین حالت خودشان هستند. بچههایی که شانه موهایشان به هم نریخته و خانه را کثیف نمیکنند و میزهایی که همیشه شبیه یک مهمانی چیده شده است. اما زندگی رنگیرنگی سوئیتهومها و بلاگرهای اینستاگرامی از کجا میآید و از جان کاربران چه میخواهد؟.
سوئیتهوم(Sweet Home)» در لغت به معنای خانه شیرین است. اما بسیاری از کاربران اینستاگرامی به عنوان پسوند نام کاربری خود از آن استفاده کردند تا اینکه این نوع کاربران به سوئیتهومها مشهور شوند. کاربرانی که هر روز عکسهای رنگی زیبایی از خانه و زندگی و اعضای خانوادهشان در حالتهای مختلف منتشر میکنند. آنها بیشتر روزمره نویسان اینستاگرامی هستند که هر بار خلاصه فعالیتهای چند وقت اخیرشان را با تمام جزئیات به مخاطب تعریف میکنند. از قصه آشنایی با همسرشان و خاطرات عاشقانهشان میگویند. درباره فرزندشان و بارداری و زایمانشان میرسند. نکات خانهداری و خرید زیادی را به مخاطباشان میآموزند و از تک تک لحظههایشان عکسهای خوشرنگ و لعاب دارند و در اینستاگرام پست میکنند. این فعالان روزمره نویس و بیسروصدای اینستاگرامی آنقدر پرطرفدارند که میتوان در میانشان کاربران 750 هزارتایی هم پیدا کرد. کاربرانی که ساده و بی سروصدا به نظر میرسند اما مثل یک سلبریتی سینمایی ذهنهای زیادی را به خودشان مشغول میکنند. در ظاهر بیخطر هستند اما شامل افسردگیهای زیادی شدهاند. اما در این صفحات چه میگذرد؟ و از مخاطب چه میخواهند؟
خوش به حالت خانم رنگیرنگی
به گزارش گروه آخرین اخبار رومچه با آغاز دهه 90 و رایج شدن گوشیهای هوشمند تلفن همراه، اینستاگرام نیز پایش به گوشیهای موبایل باز شد. شبکه اجتماعی عکس محوری که افراد در آن از لحظههای خوبشان عکس میگذاشتند اما اینستاگرام آنقدر مهم شد که فعالیت در آن فراتر از سرگرمی رفت. کاربران تلاش میکردند هر روز تصویر بینقصتر و شادتری از زندگی خود بگذارند و یکجورهایی این شادی و بی نقصی را به رخ دیگران بکشند. به مرور در میان این صفحات رنگیرنگی و جذاب اینستاگرامرهایی رشد کردند که تصویرهای منتشر شده از آنها جذابتر از باقی بود و توانستند با داشتن دنبال کنندگان بیشتر تبدیل به سلبریتیهای این شبکه اجتماعی شوند. آنها به خوبی توانسته بودند که چطور، چگونه و چه تصویر و چه محتوایی را از خودشان منتشر کنند که خواهان بیشتری داشته باشد و مخاطب برایش سر و دست بشکاند و حتی تلاش کند او نیز شبیه آنها زندگی و رفتار کند و در سطح افراطیتر لوازم خانه او را تهیه کند و حتی در خیالاتش خودش را جای او بگذارد.
دلدادگیهای اینستاگرامی روزبه روز بیشتر شد تا جایی که اگر کامنتهای این صفحات را باز کنید پراست از پیامهای طرفدارگونه و خوش به حالت گفتنهاییهایی که نشان از محبوبیت زیاد اینستاگرامرها و سوئیتهومهای رنگی دارد. من دیشب خواب شما را دیدم.»صفحه شما حال مرا خوب میکند.»کاش من هم میتوانستم مثل شما زندگی کنم.»شما یک زن همه چیز تمام هستید.»من زندگی شما را الگوی خودم قرار دادم» اما کاربران نمیدانستند همه چیز در قاب مربعی اینستاگرام خلاصه نمیشود و همه آنچه که میبینند واقعی نیست. برای همین تلاشهایشان برای شبیه شدن به اینستاگرامری که دنبال میکنند بینتیجه خواهد بود. چون آنها تنها شاهد یک برش یا به اصطلاح یک اسلایس از کیک بزرگ زندگی اینستاگرامرها بودند. اصطلاحی که بعدها رایج شد. زندگی اسلایسی! بلاگرها نیز در اینستاگرام رشد قارچگونهای داشتند. در عصر رسانه و دیجیتال، در زمان وبلاگها و صفحات شخصی اینترنتی، افرادی وجود داشتند که به طور تخصصی درباره محصولات مختلف حرف میزدند و نظرات مثبت و منفیشان را به اصطلاح بلاگ میکنند. به این افراد در فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی بلاگر میگویند.
چرا من نمیتوانم مانند شما زندگی کنم؟
با پرطرفدار شدن صفحات رنگیرنگی، صاحبان آنها نیز قدرت زیادی پیدا کردند آنها توانسته بودند به سادگی چند عکس محبوبیت زیادی بین مخاطبان اینستاگرام پیدا کنند. آنها را به چالشهای مختلفی دعوت کنند. دورهمی برگزار کنند و یک رابطه تعاملی قدرتمند بسازند. از همین رو رسانههای رسمی نیز به این سلبریتیهای مجازی حسابی روی خوش نشان دادند و در حوزههای مختلف بسته به نوع فعالیتشان با آنها مصاحبه گرفتند و تحویلشان گرفتند. دختری که حیاط منزلش طرفداران زیادی در اینستاگرام پیدا کرده بود، یا زنی که نوع خرید جهیزیهاش برای مخاطبان جذاب بود و آنها هربار درباره برند و فروشگاه لوازم خانگیاش از او میپرسیدند پایش به مجلات دکوراسیون منزل راه یافت تا در رسانههای رسمی نیز خودش را نشان دهد. برخی از آنها که به صورت خانوادگی با همسر و کودکشان فعالیت میکردند به عنوان خانواده تراز و موفق به تلویزیون راه یافتند و مهمان برنامههای خانوادگی شدند تا مهر تاییدی بر فعالیتهایشان شود و این مخاطب بود که هر روز حسرت زده به آنها نگاه میکرد که چطور یک مادر میتواند در یک سطح باورنکردنی به تحصیل و کار و مادری و خانهداریاش برسد؟ چطور خانهاش با وجود داشتن فرزند همیشه مرتب است، ته قابلمههایش سیاه نمیشود. وقت دارد هفتهای یک کتاب بخواند. با کودکش هر هفته شهربازی برود و همیشه لباسهایش با همسر و فرزندش هماهنگ و ست باشد؟ پس چرا او و همسرش هرچه میدوند به این زندگی رویایی نمیرسند؟ آیا آنها زندگی کردن را بلد نیستند؟
ن خانهدار آرامش بخش یا ن خانهدار حسرت سوز
چندی قبل یک دکتر فعال رسانهای در صفحه اجتماعیش خطاب به خانمی که از این زیبایی تصنعی گله کرده بود از سوئیتهومها و ن رنگیرنگی اینستاگرامی دفاع کرد. او در حرفهایش با این مضمون توضیح داد که آنها دوست داشتند به جای شاغل بودن که به نظرش مردانه است خانهدار باشند و فضای آرامشبخشتری را نسبت به سایرین برای همسر و فرزندانشان انتخاب کنند و حالا دوست دارند این فضا را با کاربران اینستاگرام تقسیم کنند که نه تنها آنها خطرناک نیستند بلکه میتوانند ن الگویی باشند. این دکتر رسانهای هنوز در نیافتهبود که فعالیت آنها نه تنها آرامشبخش نیست بلکه دارد آرامش را از مخاطبان میگیرد. نشان دادن زندگی همهچیز تمامی که از عهده مخاطبان بر نمیآید. آنها تبدیل به افسانههایی شده بودند که واقعی نبودند و فقط بلد بودند که خودشان را واقعی نشان دهند. در واقع آنها رو به دوربین زندگی میکردند و شغلشان نشان دادن این فضای آرامشبخش به مخاطبان بود. مثل کسی که شغلش تمیز کردن و چیدن یک دکور باشد تا در تصویر واقعی به نظر برسد. بله باید هم به مخاطبان این گزارش و هم به آن دکتر رسانهای گفت که بله بسیاری تصاویر اینستاگرامی واقعی نیستند و حتی آنها عکاسان خودشان را دارند و اینستاگرامرها در بسیاری از موارد بابت کتابی که معرفی میکنند، ظرفی که در آن غذا میخورند، لباسی که میپوشند و آتلیهای که برای سالگردها و تولدهایشان میروند و حتی آرایش موهایشان پول گرفتهاند و یا رایگان دریافت کردهاند چون قرار است تبلیغ آن را برای مخاطب انجام دهند. مخاطبی که در حسرت آن میسوزد و برای به دست آوردن چیزی تلاش میکند و میخواهد پول بپردازد که اینستاگرامر آن را مفت به دست آوردهاست.
کودکان رنگی و خوش تیپ یا همان کودکان کار اینستاگرامی
تا به حال چندبار بعد از دیدن عکسهای اینستاگرامی به خودتان گفتهاید آیا واقعا من مادر خوبی هستم؟ آیا من همسر خوبی هستم؟ آیا من خوشبخت هستم؟ این سوالات چرا در ذهن مخاطب این شبکه اجتماعی شکل میگیرد؟ در اینستاگرام مامی بلاگرهای زیادی وجود دارد که هر روز عکسهای رنگی و جذابی از کودکشان منتشر میکنند. کودکی که همیشه تمیز و مرتب است. بالغانه رفتار میکند و ژستهای زیبایی در عکسها دارد. در این پستها کامنتهای زیادی را شاهد خواهید بود که ن حتی سوالات روانشناسی، پزشکیشان را از این مادران میپرسند. مردان زیادی را میبینید که پای این پست کامنت گذاشتهاند:خوش به حال همسرتان با این تربیت فرزند!»کاش همسر من هم از شما یاد بگیرد.» آنها واقعا حسرت میخورند چون نمیدانند بسیاری از کودکان سرحال و مرتب در تصویر ابزار درآمدزایی خانوادهشان هستند. دقیقا مانند یک کودک کار واقعی! آنها ساعتهای زیادی به جای بازی کردن باید با والدینشان از این آموزشگاه به آن آموزشگاه بروند تا تبلیغ یک موسسه آموزشی رقص، موسیقی، نقاشی و یا هرچیز دیگر را بکنند. تند و تند بیجهت حمام بروند و لباسهای مختلف بپوشند و ساعتهای در آتلیهها ژست بگیرند چون قرار است لباسها و اجناسی که توسط خانواده رایگان گرفته شده را تبلیغ کنند. اما مخاطب خیال میکند مامیبلاگر واقعا از روی مادری و استعدادیابی فرزندش را به این آموزشگاهها فرستاده یا از روی محبت توی آتلیه از او عکس میگیرد. باید گفت بله آنها بیاغراق کودکان کار مجازی هستند که از بدو تولد برای تبلیغ به کار گرفته میشوند. حتی مراسم تولدشان پر است از چیزهایی که باید با دانهدانهش عکسهای خوب بگیرند و شما روبروی یک پیام بازرگانی محض نشستهاید. حتی در مواردی شاهد هستیم که کودک برای تبلیغ باید نریشن بلندی را حفظ کند و به کمک مادرش رو به دوربین بگوید. یا کودکی عکسش در کنار تبلیغ یک مطب لیزر برای ترمیم یکی از اعضای ممیزی بدن است!
مدهای ساختگی که پولشان از جیب مخاطب میرود
در یکی از موارد با تولد کودکی در اینستاگرام روبرو شدیم که علاوه بر یک تم تولد بسیار گرانقیمت و لباسهای مجلسی مادر و فرزند، دخترانی با پوشش بسیار شبیه به پری دریایی هالیوودی در کف اتاق پذیرایی به شکل عجیبی دراز کشیدهاند تا دکور مراسم یا عکسهای تولد کودک باشند. با پیگیری شرکت برگزار کننده تولد متوجه شدیم این دختران به صورت ساعتی کرایه دارند و به عنوان دکور در تولدها حاضر میشوند هزینه این تم تولد انسانی و جاندار قیمت چندمیلیونیست اما صاحب تولد برای تبلیغ همه آنها را رایگان گرفتهاست. مامیبلاگر در حال مد کردن چیز گرانقیمتی است که خودش آن را رایگان گرفته و مخاطبی که با او ارتباط احساسی گرفتهاست گمان میکند حالا که چنین چیزی وجود دارد نکند در صورت انجام ندادنش برای کودکش کم گذاشتهاست. در واقع او بیآنکه بداند دارد هزینه تولد کودکی اینستاگرامی را از جیب خودش میدهد. در یک مورد اطلاع رسانی انی روبرو شدیم که ابتدا اهانت میکردند و برچسب دروغگویی میزدند اما چندی بعد با خواهش و التماس میخواستند که به فعالیتشان حتی به شکل عکسهای شطرنجی اشاره نشود. چون اقوامشان از این موضوع خبر ندارد و آبرویشان میرود.
استوریهای میلیونتومانی، زایمانهای رایگان
عطش مفتبری بلاگرها تا مطب پزشکان هم ادامه دارد. یکی از پزشکان ن و زایمان میگوید سر و کله آنها در مطب آنها هم پیدا میشود. چون بعد از بارداری به پزشکان مراجعه میکنند و میخواهند در ازای اینکه بعد از زایمان عکس و نام پزشک و بیمارستان را در صفحه اینستاگرامشان میگذارند هزینههای ویزیت، بستری و زایمان همگی برایشان مجانی تمام شود. او گله داشت که متاسفانه پزشکانی هستند که این کار را برایشان انجام میدهند و باعث شده بقیه نیز بخواهند همین رویه را پی بگیرند. این در حالیست که پول دریافتی یک متخصص ن و زایمان برای انجام عمل پرریسک سزارین حدود یک میلیون و 300 هزارتومان است. اما یک بلاگر برای یک استوری تبلیغی به طور متوسط 1 تا 5 میلیون تومان میگیرید. این در حالیست که طبق برخی گزارشات برخی از بلاگرها تا 27 میلیون تومان نیز برای یک تبلیغ اینستاگرامی دریافت میکنند. گلهای که امروز بسیاری از پزشکان دارند این است که بعد از سالها ریاضت و درس و تخصص نیازمند این هستند که یک اینستاگرامر شاید دانشگاه نرفته تبلیغشان کند.
قدرت مجازی اینستاگرامرها روز به روز در حال پیشرفت است. برندهای مشهور نیز به خوبی دریافتهاند که برای تبلیغ های محصولاتشان اینستاگرامرهای رنگیرنگی حسابی به کارشان میآید. از همین جهت است که شرکتهای بزرگی مانند سامسونگ به جای آنکه پول درشتی به یک سلبریتی سینمایی برای تبلیغ تلفن همراه تازه واردشان کنند. با یک چهارم آن مبلغ میتوانند از 250 اینفلوئنسر و بلاگر موثر در اینستاگرام بخواهند کافیست چندعکس با تلفن همراهشان بگیرند و اسم شرکت را تگ کنند. ارتباط دوسویهای که هر دو سمت ماجرا سود خودشان را میبرند.
وقتی بلاگرها اخاذی میکنند
قدرت بلاگرها با افزایش طرفدارانشان روز به روز بیشتر شدهاست. طوری که برای طرفدارانشان اسم میگذارند و آنها را به چالشهای مختلفی دعوت میکنند و آنها را به کارهای مختلفی دعوت میکنند. برایشان قرعهکشی و جایزه میگذارند و حسابی قربان صدقهشان میروند. اما کسی حواسش نیست که بلاگرها چرا باید قربان صدقه چندصدهزار آدمی بروند که نمی شناسند. تکتک صفحاتی که مخاطب به درخواست اینستاگرامر مورد علاقهاش فالو میکند در اینستاگرام قیمتهای چند صدمیلیونی دارد. کامنت مخاطبان باعث بالا رفتن فعالیتهای صفحه و در نتیجه کمک بزرگی به بالا رفتن فالوئرهای آنان است. برای همین گاهی قدرت بلاگرها از کنترل برندهای تجاری خارج میشود و تبدیل به نوعی اخاذی میشود به طوریکه به گفته برخی صاحبان برند آنها مراجعه میکنند و میگویند یا این جنس را به من رایگان بده یا در صفحهام از تو بدگویی میکنم و آن وقت فالوئرها و همدستانم را به جانت میاندازم.
بلاگری شغل مبتنی بر شبکه اجتماعیست و تنها حیاتش به آن بستگی دارد و شاید بتوان گفت نوعی شغل کاذب است. اما در همه جای دنیا بلاگرها تخصصهای خودشان است. اما در میان اینستاگرامرهای ایرانی میبینیم که بابت تبلیغ قرنیز دیوارشان و یا توالتشان فیلمهای تبلیغاتی پر میکنند چون همه آنها را رایگان گرفتهاند و حالا باید در صفحه در موردش صحبت کنند. کاری که کمتر کسی حاضر است انجام دهد و عزت نفسش را تا این حد پایین بیاورد.
وقتی شبها صفحه سوئیتهومها را چک میکنم؛ گریهام میگیرد
وقتی برای اولین بار درباره سوئیتهومها و عکسهای تصنعی رنگارنگشان در اینستاگرام صحبت کردیم. پیامهای زیادی دریافت کردیم که در ابتدا گمانمان نمیرفت آنها تا این حد به زندگی هوادارانشان نفوذ کرده باشند. مادر جوانی پیام داد هر روز صفحه یکی از سوئیتهومها را چک میکرده تا ببیند او چه کار کردهاست و تلاش میکرد خودش را مطابق او تنظیم کند. اما نه فرزندش و نه همسرش هیچکدام مانند همسر آن اینستاگرامر نبودند و در این باره زجر میکشید. چون میخواسته مانند آن خانم رنگیرنگی هر روز سفر و تفریح باشند و همه این نداشتنها را از چشم همسرش میدیدهاست. افراد زیادی پیام دادند که با اینکه تازه وسیلههای خانهشان را خریدند از آنها بدشان میآید. خانمی پیام داد شبها قبل از خواب صفحههایشان را چک میکرده و به اصطلاح خودش زار زار گریه میکردهاست که چرا او نمیتواند چنین زندگی داشته باشد و این بهم ریختگی طوریست که موجب پرخاش به شوهر و فرزندش هم شدهاست. وقتی به او گفتیم اگر بدانی واقعی نیست بازهم حسرتش را میخوری؟ گفت نمیدانم اما میدانم فقط میخواهم چنین زندگی داشته باشم. مادری که یک نوجوان دختر داشت پیام داد که دخترش دقیقا در اینستاگرام زندگی میکند. علاقه زیادش به یکی از اینستاگرامرها باعث شده خودش را با او تطبیق بدهد. اینستاگرامری که حجاب ندارد. نماز نمیخواند اما روزه میگیرد. او انقدر غرق اینستاگرامرها شده که میگوید زندگی ایدهآل یعنی ازدواج کنی و بعد بلافاصله طلاق بگیری تا آزادی کامل داشته باشی و هرکار دلت خواست انجام دهی. خانم دیگری پیام داد مادر شوهرش آنقدر غرق زندگیهای رنگی اینستاگرامرهاست که مدام به خانهداری و جهیزیه عروسش سرکوفت میزند. پیامهای زیادی گفتهاند با دنبال کردن سوئیتهومها به وسواس و نظم افراطی افتادند و حتی از تفاوت خریدها سطح زندگیشان به افسردگی رسیده بودند. تا اینکه یک روز برای آرامش همه آنها را آنفالو میکنند.
اما یک سوال؛ این جملات تا کجا ادامه داشتند؟ آرامش چند زندگی تحت تاثیر سوئیتهومها به هم ریخته بود؟چند نفر افسردگی گرفتهاند؟
وقتی بلاگری پولساز است چرا درس بخوانم؟
آیا ضربه سوئیتهومها و بلاگرها تنها در افسردگی و حسرت زدگی مخاطبانشان خلاصه میشود؟ یا اینکه ترویج مصرفگرایی نیز یکیدیگر از آثار مخرب سوییتهومها در فضای اینستاگرام است؟ باید گفت ضربه اصلی سوئیتهومها در این موارد که به تنهایی مهم و مخرب هستند خلاصه نمیشود. به جامعهای فکر کنید که درآمد بلاگرها و سوئیتهومهایش بسیار بیشتر از پزشکان، صنعتگران و فرهیختگان است. وقتی استوری 15 ثانیهای یک بلاگر چندبرابر درآمد عمل جراحی سزارین یک پزشک متخصص زایمان است که سالهای زیادی را صرف علم آموزی کردهاست. نوجوانان آن جامعه برای آیندهشان به چه چیزی فکر میکنند؟ وقتی میشود با عکسهای رنگی و یک اکانت اینستاگرام حسابی پولدار و پرطرفدار و البته پرقدرت شد؛ آیا نوجوانان آن جامعه در روزهایی که اقتصاد در شرایط خوبی نیست دیگر رغبتی به درس خواندن و تلاش دارند؟ یا اینکه تلاششان را می کنند که یک بلاگر اینستاگرامی شوند؟ برای همین است طبق شنیدهها برخی مردان مطیعی که در لابهلای عکسها میبینید شغلشان را رها کردهاند و تبدیل به آکساسوار عکسها شدهاند.
بلاگرها میتوانند مفید باشد و به معرفی محصولات و استارتاپها کمک کنند .اما نیاز به سروسامان دادن جدی از سوی نهادهای ذیربط دارند. شاید اگر سامانه هایی باشند که به کسب و کار های نوپا کمک کنند و از سوی نهاد های مرتبط حمایت های تبلیغاتی شوند قدرت بلاگر ها و اینستاگرامر ها تا حدی فروکش کند . با این حال فضای فعلی به سر و سامان دادن جدی نیاز دارد. و نیازمند آن است که با تعیین ضوابط و قوائد مشخص بلاگرها قابل کنترل شوند. چون این بی سروسامانی باعث شده بلاگرها در ازای مفتبری و دریافت پول، کالاهای غیرمفید و یا تبلیغات پرخطر فرهنگی داشته باشند.
گروه خانواده؛ عطیههمتی
منبع : فارس
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، تسنیم ، مجله خبری ، خبرآنلاین، خبرگزاری مهر، رومچه ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، اخبار
فرازهای این دعا عبارت است از: ۱- در نگاه روشن شب زنده داران ۲- دلی زبارقه» روشن ۳- تن» در خدمت جان»
أَللّـهُمَّ نَبِّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أَسْحارِهِ وَ نَـوِّرْ فـیهِ قَـلْبی بِضیـآءِ أَنْـوارِهِ
وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضآئی اِلَی اتِّباعِ آثارِهِ بِنُورِکَ یا مُنَـوِّرَ قُـلُوبِ الْعارِفینَ.
در نگاه روشن شب زنده داران
اگر لذّتِ ترک لذّت بدانی
دگر لذّت نفس، لذّت نخوانی
هزاران در، از خلق، برخود ببندی
گرت باز باشد دری آسمانی
سفرهای عِلوی کند مرغ جانت
گر از چنبر آز، بازش رهانی
چنان می روی، ساکن و خواب درسر
که می ترسم از کاروان، بازمانی
نصیحت همین است جان برادر
که اوقات، ضایع مکن، تا توانی
کاروانی از نور، روان است، به سرعت برق می گذرد، به تابندگی خورشید، به سرشاری چشمه ساران، به برکت رمضان. و فقط یک لحظه» بیداری، کار عمری را می سازد، و یک آن» توجّه، برکتهای سالیان را به همراه دارد.
آنچه لازم است، توجّه» است، و هشیاری!
انتباه» است و بیداری و درک لحظات اللّه».
گرفتن آن برق های معنوی، و نفوذ دادن در رگهای جان است و عمل کردن به رهنمود قرآنی که: وَبِالأسحارِ هُم یَستَغفِرُونَ».[۱]
سحرهای رمضان، همه برکت است.
برکت»، یعنی خیرفراوان و نیکی جاودان،
برکت»، ارزشهای ماندگار است،
آنکه خواب را در دیدگانش می شکند و چند مشت از آب بیداری به صورت می زند، خواب را از چشم خویش گرفته، و بیداری را در آن می نشاند، آشنای با برکات سحرگاهی است.
آنکه کام را با یاد خدا شیرین می کند و دل را با ذکر حق، آرامش می بخشد و صورت را در برابر پرتو معارف قرآن و معنویات رمضان می گیرد، و دست و زبانش را خدایی می کند،
آنکه از بستر گرم و نرم خواب ناز برمی خیزد،
و شب تار را، با زمزمه مناجات، با نوای نیایش، با فروغ دیدار، با روشنایی حضور.روشن می کند، او، به برکات سحر دست یافته است.
چنین سحرخیزی، اراده اش تقویت می گردد، از روزمرّگی می رهد و عادت هر روزه را می شکند.
برکات اسحار» چه می خواهی باشد؟!
اگر آن تنبّه» و هشیاری را داشته باشی، سحرهای رمضان، همه نور است و همه ضیاء، و بنده، مفتون جلوه اللّه است و سرگشته جذباتِ حق!
مشتاق تو در کویت، از شوق تو سرگردان
از خلق خدا گشته، خرسند به خلقانها
از سوز جگر چشمی، چون حلقه گوهرها
وز آتش دل گاهی، چون رشته مرجانها
دلی زبارقه» روشن
بی شک، رمضان، ماه نور و روشنایی است.
ماه تجلّی بیشتر خداوند بر کائنات، ماهی است که شب قدر» را در دامن دارد. شبی که بیداردلان بیدار دیده، طاعتی افزون تر و نیایشی عاشقانه تر دارند.
شبی که بصیران، آن را زنده» نگه می دارند، با یاد خدا، با مناجات و دعا، با تلاوت قرآن، با نماز شب، با اشگ، با خون، با سوختن، گداختن، رفتن، رسیدن، وصال!
در شبها و سحرهای این ماه نورانی، لحظه ها تابندگی خاصّی دارند، زبان ها، عطر ذکر» دارند و بوی خدا» می دهند. دستها، بوی تسبیح دارند و استغفار و مصحف».
باید دل را به روی این خورشید گرفت، باید دریچه ای از جهان نور به تاریکخانه قلب گشود، باید شوق پرواز داشت و فیض دیدار را آرزو کرد، باید قلب را از آلودگیهای کبر، منیّت، خودخواهی، هوی پرستی، هوس رانی، کینه توزی، غرور و ریا، پاک کرد، تا جلوه هایی از تواضع، خداجویی، اخلاص، عفو، عبودیّت، خشیت و خشوع، خوف و رجا و خضوع، بر آن بتابد.
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
در فراز دوّم نیایش امروز، از خداوند نورانیّت قلب» را خواسته ایم.
آری.قلب هم تیره می شود، از گناه»،
تاریک و بی فروغ می شود. از غفلت»
سرد و ظلمانی می شود.از نفس پرستی».
از دیگر سو، روشندلی»، موهبتی است بزرگ که اگر خدا لطف کند و دست نوازش بر سر بنده بکشد و بارقه ای از فروغهای جاودان و ابدی حیات و معنویّت بر دلش بتاباند، همه عمر زنده گردد، به حیاتِ آدمیّت!.
و عجیب دنیایی است دنیای دل»، با ویژگیها و اوصاف عجیب! دل آزرده، دلسوخته، دل آشفته، دل آگاه، دلبسته، دل افسرده، دلشکسته، دلشاد، دلخوش، دلخون، دلداده، دل مرده، دلتنگ، دل گرفته و.
همچنین تنگدل، سنگدل، تیره دل، روشندل، پاکدل، بیماردل، شوریده دل، سیه دل، بیداردل، خرّم دل، و.[۲]
این ترکیبات ادبی، نشان دهنده دنیای شگفت و تو در توی قلب انسان است. چه خوب که انسان توفیق یابد از تیره دلی به روشندلی برسد، و از دلمردگی، به زنده دلی، و از بیماردلی به بیداردلی.
آری.نور قلب، با آگاهی است، با بصیرت و معرفت است، با یقین و ایمان است، با اطمینان و ذکر است.
تن» در خدمت جان»
سوّمین خواسته امروز، آن است که تمام اعضاء و جوارح، در استخدام برکات سحر» و فروغ رمضان باشد و این، در صورتی میسّر است که:
زبان» بر گفتن حق و یاد خدا و ترک زشتی ها بگردد،
گوش» راهی برای ورود حکمت، به خانه دل شود،
چشم»، به روی حرام و ناروا بسته باشد،
پا»، به سوی ناروا و گناه نرود،
دست» به ستم گشوده نگشته و به حرام دراز نشود،
شکم»، انبار حرام و کانون حرص نگردد،
چه چیزی جز تقوا» و پرهیزکاری می تواند رعایت این حقوق را در اعضا و اندام تضمین کند؟!
هریک از اعضا بر ما حقّی دارد و ما موظّفیم به رعایت آنها.
اگر لحظه ای دست و پا و چشم و گوش و زبان را به حال خود رها کنیم و زیرپوششی از خداترسی و حفاظی از ایمان و نگهبانی از خوف» قرار ندهیم، همین اندام و اعضا که می توانند عامل رشد و وسیله سعادت گردند، به ابزار تباهی و اسباب سقوط تبدیل می گردند و به قول معروف:
به جای آنکه قاتق نان شوند، قاتل جان می گردند و به جای آنکه بسازند، می سوزند، و به جای آباد کردن، ویران می کنند و به جای عروج» دادن، به هبوط» و سقوط» می کشند.
رمضان یک راه رشد است و سحرها، یک چراغ راهنماست.
دعاها، عامل رشد و نمازها، وسیله قرب است.
شب زنده داری ها، احیاگر جان است و کفّ نفس»ها، عامل بالندگی اراده در جهت خدایی و دور شدن از وادی حیوانیت.
از خداوند بخواهیم، بار دیگر و چندبار، که نسبت به برکتهای سحرها، بیداری عطا کند و از فروغ این ماه بر دلهایمان بتاباند و اعضایمان را در استخدام پیروی از آثار این برکت ها و فروغهای جاودانه، بکار گیرد، از خدایی که نور است، و روشنی بخش دلهای عارفان است.
یارب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود، اوّل زخودم بی خود کن
خود چوشدم، زخود به خود راهم ده
منابع:
[۱] ـ ذاریات، آیه ۱۸.
[۲] ـ در حدیث است: چشم بی اشک نشانه قساوت دل است و قساوت دلهم پیامد گناه است: ما جَفّتِ الدُّمُوع اِلاّ لِقَسوَةِ القُلوبِ و ما قَسَتِ القلوبُ الاّ لِکثرةِ الذّنوب میزان الحکمه، ج ۵ ص ۲۳۹.
* برگرفته از کتاب سینای نیاز؛ شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان» به قلم نویسنده
.
منبع : خبرآنلاین
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، تسنیم ، مجله خبری ، خبرآنلاین، خبرگزاری مهر، رومچه ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، اخبار
حجتالاسلام سرلک با بیان تعریف و حدود غیرت» از منظر دین میگوید: رومینا در ظاهر قاتلی به نام پدر دارد، اما شرکای قتل او، کسانی هستند که سردمدار روابط آزاد میان دختران و پسران هستند و این روابط را عادی جلوه داده و میدهند.
به گزارش گروه آخرین اخبار رومچه به نقل از خبرگزاری فارس ـ گروه فرهنگی ـ امیرحسین کسائی: ماجرای قتل دختر نوجوان در استان گیلان به دست پدر بر اثر یک اتفاق ناموسی در فضای مجازی، اظهار نظرهای فراوانی را در پی داشت.
با اینکه رفتار افراطی و بیمبنای پدر رومینا در به قتل رساندن دخترش، موجی از انزجار را در افکار عمومی در پی داشته و رؤسای قوای قضاییه و مجریه، دستور رسیدگی فوری به این حادثه وحشتناک دادهاند، عدهای با دستمایه قرار دادن این اتفاق به هجمه علیه موضوع غیرت» پرداخته و این رویه فطری و طبیعی انسان را قبیح جلوه دادهاند.
فارس، موضوع غیرت، تعریف و حدود آن» را در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی سرلک، استاد حوزه و دانشگاه به بحث گذاشته است.
غیرت یکی از شئون قوه غضب است
غیرت دارای چه تعریف و تفسیری است؟
انسانها دارای قوا و نیروهای بازدارنده و حفاظتی از وجود خود هستند که یکی از آنها، قوه غضب است که از به هدر رفتن وجود انسان جلوگیری میکند. این قوه موجب میشود انسان تحریک شود تا آسیب نبیند و در برابر آسیبهایی که بناست به او وارد شود، واکنش مناسبی داشته باشد.
عرصههای آسیب انسان متفاوت است؛ یک زمان آسیب مالی به انسان وارد میشود و فرضا پول انسان بناست یده شود که انسان در برابر آن، بر اساس قوه غضب واکنش نشان میدهد. زمانی هم جنبههای جسمی مطرح است که فردی بنا دارد به جسم ما آسیب وارد کند و ما براساس این قوه در برابر او خشمگین میشویم.
در نهایت یک زمان نیز عرصه آسیب در حوزه آبرو و حیثیت است. اگر بنا باشد فردی نسبت به آبرو و حیثیت ما تعرضی داشته باشد، به صورت طبیعی در برابر او واکنش نشان خواهیم داد و این واکنش، برخاسته از قوه غضب است، اما باید تحت کنترل عقل قرار گیرد تا واکنشی متناسب با فضای هجوم وارده صورت گیرد.
یکی از شئون غضب، غیرت است که در مباحث آبرویی و اصطلاحاً ناموسی، مثلا تعرضهایی که در روابط همسرانه و خانوادگی رقم میخورد، انسان به صورت طبیعی، واکنش نشان میدهد، اما قوه غضب باید همواره تحت مدیریت و سرپرستی قوه عقل باشد تا نوع دفاع ما صحیح و درست باشد و به نوعی برای درست کردن ابرو، چشم را کور نکنیم.
مبنا و معنای رفتار غیرتمندانه
تحت کنترل بودن قوه غضب و به نوعی غیرت به چه معنایی است؟
اساساً قوه غضب مانند قوه شهوت، اگر عقلانی باشد، انسان را به کمال میرساند اما اگر عقلانی نباشد، کمالات انسان را هم از بین میبرد. بنابراین رفتار غیرتمندانه عبارت است از واکنشی که انسان براساس فکر و اندیشه در برابر صدماتی که به جنبههای حیثیتی و ناموسی او وارد میشود، نشان میدهد. خود این واکنش و رفتار بسیار دقیق است و دارای حدود و شرایطی است که اگر رعایت شود، حد و کمال را محقق میکند و در غیر این صورت با بنزین به سراغ خاموش کردن آتش رفتهایم.
رعایت نکردن این حدود و شرایط، مانند آن است که فردی در مقام غیرتورزی نسبت به همسر و دختر خود کارهای خشونتآمیز انجام دهد که در اینصورت غیرتورزی به عکس خود تبدیل خواهد شد.
اسلام موافق غیرت عقلانی است
دین اسلام در برابر این غیرت به عنوان یک قوه فطری و طبیعی چه واکنشی داشته است و اساساً آن را چگونه پذیرفته است؟
غیرت اگر براساس اعتدال و حکم عقل باشد، بخشی از کمال و رشد انسان است و به نوعی جزو فضایل وجودی او محسوب میشود و مورد پذیرش اسلام است، اما اگر عقلانی نباشد، جزو رذایل به حساب خواهد آمد.
به طور مثال اگر فردی در مقام دفاع در برابر یک مهاجم، او را بیش از حد مجازات کند، نوعی خروج از اعتدال است و افراط و تفریط محسوب میشود که در قرآن کریم نهی شده است. در قرآن کریم داریم: وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا ۚ اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعمَلونَ؛ دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید که از آنچه انجام میدهید باخبر است!» یعنی انسان حتی با دشمنانش هم باید با عدالت رفتار کند تا مبادا دچار افراط و تفریط شود که موجب آسیب به خود و جامعه است و آرامش را از جامعه سلب میکند.
پا نوشت : خبرگزاری فارس ، خبرگزاری تسنیم ، مجله خبری ، خبرآنلاین، خبرگزاری مهر، رومچه ، آخرین اخبار، اخبار ایران، آخرین اخبار ایران، اخبار جهان ، اخبار، همشهری آنلاین
با این تعریف، حد و مرز رفتار غیرتمندانه کجاست؟
برخورداری از غیرت برای آنکه خالی از افراط و تفریط باشد تا موجب برهم خوردن آرامش جامعه نشود، چه ویژگیهایی دارد؟
غیرت یکی از شئون و شعبههای قوه غضب است که قوه حمایتگر برای انسان محسوب میشود و حس بقا و حب به ذات را در وجود انسان ایجاد میکند، اما اگر غیرت از اعتدال خود خارج شود از سویی بیغیرتی، بیتفاوتی، بیقاعدگی و در اصطلاح عرفی بیناموسی را ایجاد میکند که فرد در برابر هیچ رفتار زشت و زنندهای که آسیبهای روانی، بهداشتی، اعتقادی و اخلاقی را ممکن است در جامعه ایجاد کند، حساسیتی ندارد. چنین فردی حتی تقبیح میکند که انسان واکنشی در قبال تهدیدها از خود نشان دهد.
دین اسلام نسبت به خوک که در مسائل غریزی و جفتگیری هیچ ابایی ندارد، بسیار تقبیح کرده است و داریم که نباید انسان مانند خوک باشد؛ یعنی اصطلاحاً بیغیرت شود؛ زیرا حریمها برداشته میشود.
در دنیای امروز براساس مدل زیستن و سبک زندگی افراد که انسان در آن تماما محور شده است، یکی از گامهایی که باید برداشته شود عبور از سنتها و اصالتهایی است که انسانیت با آن تعریف میشود.
بنابراین امروز در ماجرای رخ داده برای رومینا این دختر نوجوان برخی از افرادی که در فضای مجازی عمل پدر را تقبیح میکنند، البته ما نیز این رفتار را تقبیح میکنیم، اما خاستگاه اظهارنظرها متفاوت است. آنها به دنبال حمله کردن به حریمها و حرمتها هستند. در این شکی نیست که پدر رومینا، جنایتی بزرگ مرتکب شده است و قتل این دختر با هیچ دلیلی قابل توجیه نیست. او یک گناه کبیره انجام داده است و حتماً باید مجازات شود.
اما برخی این اتفاق را دستمایهای برای حمله به اصل غیرتورزی قرار دادهاند و به دنبال تجویز نوعی اباحهگری و بیدروپیکری در روابط دخترها و پسرها هستند که براساس مثال مقام معظم رهبری دست چدنی است که دستکش مخملی پوشیده است؛ یعنی ظاهر حرفها دلسوزانه است و نوعی خیرخواهی دارند، اما متاسفانه مسئله آنها رومینا و مظلومیت اتفاق افتاده نیست؛ بلکه به دنبال آن هستند که تفریط در غیرت و حذف قید و بندها در روابط را به دست آورند.
البته از سوی دیگر نیز برخی مشابه همان افرادی که گفته میشود به پدر رومینا اعلام کردند که باید برخورد کند و اگر او را نکشد بیغیرتی کرده است، امروز هم از آن طرف پشت بام در حال افتادن هستند و به افراط در غیرت میپردازند؛ در حالی که هر دو، دو روی یک سکه هستند و افرادی که افراط میکنند و یا در غیرت تفریط دارند، دو لبه قیچی هستند که حقیقت و غیرت واقعی را ذبح میکنند.
امیرالمومنین، علی علیهالسلام میفرماید: جاهل یا افراط میکند و یا تفریط؛ یعنی یا کم میگذارد و یا زیادهروی دارد.
منبع : فارس
درباره این سایت